www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 12264
زمان انتشار: 27 فوریه 2021
| | | | |
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود!

ویژه‌ی وفات حضرت زینب سلام الله علیها

کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود!

این مصرع، هم تمام رسالت حضرت زینب را به عنوان "قهرمان جنگ نرم" مشخص می‌کند، و هم تمام وظیفه‌ی ما را در لشکر حضرت صاحب علیه‌السلام..

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، شاهکارترین الگوست در عصر نبرد رسانه‌ها !

آیا حواسمان به این الگو هست؟

صوت

1 - کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود!

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 11961
زمان انتشار: 26 سپتامبر 2020
| |
به کدامیک از گزاره های زیارت عاشورا صدق دارید؟

به کدامیک از گزاره های زیارت عاشورا صدق دارید؟

وقتی ما می خواهیم راجع به «قدم صدق» صحبت کنیم و زیارت عاشورا بخوانیم و از اول و گزاره به گزاره جلو برویم؛ با توجه به معنایش باید ببینم که نسبت به کدام یک از این گزاره ها صدق داریم.

امتحان کتبی و شفاهی نیست که ما دروغ بگوییم تا استاد خوشش بیاید یا به ما نمره بدهد. مصاحبه رادیو و تلویزیونی هم نیست. مقاله نوشتن هم نیست که آدم برای دیگران حرف بزند، ولی خودش جور دیگری باشد. خودت با خودت حرف بزن. از اول زیارت عاشورا، عبارت به عبارت تا آخر آن بخوان، بعد ببین چقدر صداقت داری؟ دلت به تو راست می گوید. مثلا در این فرازها: خدایا از تو می خواهم «أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة»، «أن یرزقنی طلب ثارک» ، «أن یرزقنی طلب ثاری مع امام منصور، مع امام هدیً»؛ باید ببینی آیا در این درخواست ها صداقت داری یا نه؟ یعنی وقتی می گویم: «مع امام منصور؛ مع امام هدی» واقعاً دارم خودم را به امام زمان می رسانم؟ واقعاً الان در چادر حضرت هستم؟ به قلبت مراجعه کن، ببین، این هوس و این دغدغه را داری؟ در این زیارت می خوانی: «من می خواهم منتقم دشمنان امام حسین ع باشم»، «می خواهم به درجه سیدالشهداء برسم»؛ اما اگر بپرسی الآن کجایی؟ الان در کدام منزلی؟ می گوید نمی دانم. می خوانیم من می خواهم همراه امام زمان باشم. اما خوب الان چقدر فاصله با چادرش داری؟ در چادرش هستی یا بیرونی؟ می گوید نمی دانم. می گوید: می خواهم همسایه فاطمه زهرا باشم. اگر بپرسیم خوب؛ الان کجایی؟ برای هم خانه یا همسایه بودن با فاطمه زهرا برنامه ات چیست؟ می گوید: هیچ برنامه ای ندارم؛ کلاسی ندارم؛ استاد، پله، باشگاه و رتبه ای ندارم. خودم هم نمی دانم کجا هستم. اینها نشانه این است که ما اصلاً شروع هم نکرده ایم. این که تو می گویی من این راه را دوست دارم؛ باز دوست داشتنش هم خیلی خوب است. این هم یک درجه ای است؛ اما در روز قیامت به ما می گویند: تو این همه سال زیارت عاشورا خواندی؛ گفتی ای امام حسین! من می خواهم با تو باشم؛ هم درجه تو باشم؛ من می خواهم به درجه منتقم برسم؛ آن هم همراه امام زمان؛ «امام هدی»؛ به مقام محمود برسم؛ این همه حرف های قشنگ زدی؛ اما برایش چه کار کردی؟ می گویی: خدایا ما کاری نکردیم، ولی دوست داشتیم. بارک الله! راست می گویی، کاری نکردی؛ من خدا شهادت می دهم که دوست داشتی و کاری هم نکردی، اما بدت هم نمی آمد و دشمنی نمی کردی. خود این هم خیلی خوب است. آدم بیاید یک عمر به امام حسین بگوید: آقا ما قبولت داریم، دوستت داریم؛ کار جدی ای هم نکردیم. اما شکر خدا از شما بدمان نمی آمد. به ته دلمان که مراجعه می‌کردیم، می دیدیم شما را دوست داریم. این هم بهتر از آن کسی است که این دغدغه ها را اصلاً ندارد و نمی داند امام حسین کیست؟ فاطمه زهرا کیست؟ اما اگر خواستی راست بگویی و به قدم صدق بیفتی و  به مرتبه و درجه بالاتری برسی و واقعاً به همسایگی حضرت برسی و جزء منتقمین باشی، باید اول از قلبت سؤال کنی و صادقانه جواب بگیری و درجه ات را تعیین کنی و بعد روش هم داشته باشی. بگویی من با یک روشی حرکت بکنم و شروع کنم بروم جلو تا مثلاً 5 سال بعد در همین جایی که هستم نباشم. اگر کسی موقع خواند زیارت عاشورا از اول تا آخر راست بگوید و خودش هم تأیید کند. امام حسین هم کاری ندارد، می گوید خودت تأیید کنی من قبول دارم. اگر دلت قبول کرد که تو در این حرفها صادق هستی، خدا هم می پذیرد. اگر دل کسی حرفهایش  را قبول کند، حتماً با ائمه و امیرالمؤمنین و با خود سیدالشهداء محشور می شود.   برگرفته از مباحث استاد شجاعی، مبحث «قدم صدق» جلسه 5

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11899
زمان انتشار: 25 اوت 2020
| |
سرّ عشق به امام حسین (ع)، عشق به جمال معشوق است

مباحث محرم، 1399/05/30

سرّ عشق به امام حسین (ع)، عشق به جمال معشوق است

همه اصحاب عاشورا آمده بودند که ثابت کنند برای آنها هیچ کس جز خدا، اِله نیست. آن‌ها هدفی غیر از خدا نداشتند. روز عاشورا تفسیر «لا اله الا الله» است. این یعنی امام حسین (علیه السلام) به عشق خداوند تبارک و تعالی این حرکت را انجام داد.

اگر بخواهیم یک تحلیل درستی از واقعه عاشورا داشته باشیم، همانطور که بسیاری از بزرگان دین فرمودند: عاشورا تفسیر یک جمله است. آن هم ذکر «لا اله الا الله» است. یعنی برای انسان معشوقی و دلبری جز کمال مطلق، هستی مطلق، زیبایی مطلق، علم مطلق، مهربانی مطلق، «الله» وجود ندارد. این سنگ بنای حرکت و بعثت همه انبیا است. همه انبیاء آمدند تا به انسان بگویند که تو از روح خدا دمیده شده‌‌ای. تو یک موجود زمینی نیستی. تو فقط یک زن یا مرد نیستی. زنانگی و مردانگی ات و جنبه‌‌های زمینی برای همین زمین است که به تو داده شده است. تو یک سابقه قبل از زمین و قبل از عالم ماده داری و یک حقیقت جاودانه از روح خدا هستی. آنچه که شایسته و سزاوار توست، فقط یک موجود است و آن خداوند تبارک و تعالی است. تو الهی غیر از الله نداری. دلبر و معشوق و آرمان و هدفی برای تو وجود ندارد، جز کمال مطلق. آرمان‌های دیگری که در زمین به دنبال آنها هستی. مثل خانواده، ریاست، مقام، ثروت، علم، مسائل دیگر، اینها مربوط به زمین و جنبه‌‌های غیرانسانی تو است. خاندان امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا آمدند تا در این عشقبازی، بسیار بسیار قدرتمند باشند. از آن بچه ۶ ماهه‌‌ تا پیر 80 ساله‌‌شان همه عشقباز، دلداده و صاحبدل بودند. صاحبدلی کار هر کسی نیست. انسان باید از قلبش مراقبت کند که جز الله به عنوان معشوق اصلی اش که مرکز و منشأ شادی، آرامش، قدرت و حرکت است، کسی غیر از او در دلش نیاید. کسانی که در عاشورا بودند، همه صاحبدل بودند. دل برایشان بسیار محترم بود. این درک که انسان جز الله، معشوق و دلداری ندارد و هر چیز غیر از آن دل بدهد باخته و ضرر و خسران کرده، خیلی مهم است. این، بعدها برایش مایه غم و غصه و حسرت می‌‌شود. این همان فهم اصلی است که هر انسانی باید آن را پیدا کند. یعنی باید انسان به این باور و  بینش برسد که کم کم در طول مسیر عمرش، بتواند این مالکیت را به دست بیاورد. بنابراین، در عاشورا آن چیزی که بیش از هر چیز دیگری ظهور دارد، عشق به الله است. همه اصحاب عاشورا آمده بودند که ثابت کنند و نشان بدهند که برای آنها هیچ کس جز خدا، اِله نیست. آن‌ها هدفی غیر از خدا ندارند. این یک عشق است که در عاشورا ظهور می‌‌کند. گاهی انسان دنبال گمشده‌‌ای می‌‌گردد تا بداند که اساساً ماجرای اهمیت محرم و صفر و اربعین از کجا ناشی می‌‌شود؟ این عظمتی که تمام عالم را گرفته، حتی غیرمسلمانان را توانسته تسخیر کند، از کجا آمده که ماندگار شده است؟ چطور یهودیان، مسیحیان، صابئی ها، بودایی‌‌ها، عاشق امام حسین (علیه السلام) هستند و برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری می‌‌کنند و برای اربعینش آن مسیر را طی می‌‌کنند؟ امام حسین (علیه السلام) عشق انسانی را به ظهور گذاشت تا همه عاشق او شدند. این هم قاعده است. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا[1]= قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد» او همه چیزش را در راه خدا داد. خدا همه دنیا را عاشق او کرد. عشق‌‌های دیگری هم در عاشورا ظهور داشت. حرکت امام حسین (علیه السلام)، فرهنگ عشق به انسانیت است دومین عشقی که در عاشورا ظهور داشت و ما باید از آن درس بزرگی بگیریم، عشق به انسانیت است. امام حسین (علیه السلام) درست است برای خدا می‌‌آید، اما وقتی می‌‌خواهد هدفش را بیان کند، می‌‌گوید که من آمدم مردم را نجات بدهم. من آمدم مردم را هدایت بکنم. «أُرِیدُ أَنْ‏ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ= مى‏ خواهم امر به‏ معروف‏ و نهى از منكر كنم»، این عشق به مردم، عشق جاودانه، عشق ابدی، عشق پاک، عشق حقیقی به مردم فوق‌‌العاده مهم است. خاندان امام حسین (علیه السلام) که از مدینه راه می‌‌افتند و آن همه مصیبت می‌‌کشند در بین راه تا کربلا و از کربلا آن همه مصائب بی‌‌سابقه کمرشکن، که این مصیبت در تاریخ بی‌‌نظیر است، ولی آنها آن را تحمل می‌‌کنند، آمدند که محصول کارشان نجات و هدایت انسانها باشد. اگر مجالس امام حسین (علیه السلام) نبود، دینی باقی نمی‌‌ماند که بخواهد هدایتی برقرار بشود. از این رو، این عشق ابدی به انسانها را عشق بی‌‌منت، عشق بی‌‌شکایت را ما باید برای هدایت همه انسان‌‌ها پیدا کنیم. ما باید برای هدایت انسانها سرمایه‌‌گذاری کنیم. متاسفانه ما برای فرزندان مان حاضر نیستیم به خاطر اینکه یک موقعی فرزندان مان منحرف نشوند و در دام شیطان قرار نگیرند، از حقوق خودمان بگذریم. درس بزرگی که باید از عاشورا و از حرکت امام حسین (علیه السّلام) بگیریم، دریافت عشق‌‌های بسیار پاک است. اما اینکه حواسمان نباشد که امام حسین (علیه السلام) برای چی آمد؟ هدفش چه بود؟ عشق به الله را نبینیم. عشق به انسانها را نبینیم. عشق به دین را نبینیم و فقط برویم بنشینیم گریه کنیم، فایده ای ندارد. عزای امام حسین (علیه السلام) از وسیله بودن به هدف تبدیل شد. یعنی ما باید هیئت داشته باشیم، باید هیئت بزنیم، باید شام و ناهار بدهیم، باید دسته راه بیندازیم، باید این کارها را بکنیم. اینها خودش یک هدف شدند. درحالی که اینها هدف نیستند. بلکه اقامه عزا یک وسیله برای اهداف امام حسین (علیه السلام) و برای ترویج «لا اله الا الله» است. نه اینکه امام حسین (علیه السلام) بیاید جای خدا را برای ما بگیرد. برای خیلی ها امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت از خدا مهمتر است. عشق و معرفت شان به اهل بیت از عشق و معرفت شان به خدا بیشتر می‌‌شود. برای همین عزاداری برایشان اصالت پیدا می‌‌کند و دیگر وسیله نیست. از این رو، در عزاداری انواع معصیت‌‌ها و بداخلاقی ها را می‌‌کنند، بی‌‌ادبی می‌‌کنند، چشم و هم‌‌چشمی می‌‌کنند، رقابت های بیجا می‌‌کنند، حسادت می‌‌کنند، دعوا راه می‌‌اندازند، این چه عزاداری است؟ مهمترین پیام امام حسین (علیه السلام)، عشق به خداست مهمترین عمل در روز عاشورا این است که تو بنشینی و هزار بار سوره توحید را بخوانی. زیرا توحید، بالاترین ذکر روز عاشورا بود که همان «لا اله الا الله» است. اگر این کار را بکنی، یعنی تو پیام امام حسین (علیه السلام) را گرفته ای. اگر کسی اقامه عزا کرد و در اقامه عزا بیشتر عاشق الله شد و به توحید بیشتری رسید و عاشق مردم شد و مردم را طور دیگری و نه به خاطر خودش دوست داشت، بلکه به خاطر الله دوست داشت، این یعنی پیام امام حسین (علیه السلام) را گرفته است. آدمی که عاشق انسانهاست، مثل خاندان امام حسین (علیه السلام) از خودش می‌‌گذرد تا محیط خانواده محیط گرم و شادی باشد. چون عشق به انسان ها دارد. خودشیفتگی و خودخواهی ندارد. با هیچ کس مشکلی ندارد، با هیچ کس دعوایی ندارد، این عشق‌‌ها یادمان نرود. عشق به خودمان، یعنی حرمت آن روحی که خدا به تو داده را داشته باشی، قیمت خودت را داشته باشی، حواست باشد که تو چقدر عزیز هستی، چقدر مهم هستی. حواست باشد که حیف است برای دنیا غصه بخوری. حیف است که برای دنیا عصبانی بشوی. حیف است که برای دنیا پژمرده بشوی. انسان وقتی به قیمت خودش پی برد و عاشق خودش شد، دیگر حیا می‌‌کند از اینکه بخواهد زودرنج و حساس و عصبی باشد و بر سر مسائل دنیایی با کسی دعوا بکند. عشق به خود، باعث می‌‌شود انسان از خودش مراقبت کند. بگوید من اگر برای فلان مورد غصه بخورم و ناراحت بشوم و دلخوری ایجاد کنم و وحدت را بهم بزنم و حیثیت خودم را از بین بردم، خودم از رشد و سعادت می‌‌‌‌افتم. عشق به خود، یعنی خود الهی. یعنی خود آسمانی ات، خود بهشتی ات را بیشتر از خود زمینی‌‌ات، خود زنانه‌‌ات، خود مردانه‌‌ات، خود جنسی‌‌ات، در نظر بگیری. سیدالشهداء هر چه شأن غیرالهی داشت، همه را در عاشورا گذاشت. به تمام آن شأن‌‌ها توهین شد. ولی به خاطر اسلام و به خاطر خدا، همه را داد. پس ما این عشق های بزرگ را باید از محرم و صفر برای خودمان ایجاد کنیم: «عشق به الله، عشق به اهل بیت و دین، عشق به انسانها» تمام محرم و صفر عشقبازی است. ظاهرش غم و مشکی پوشیدن است، اما باطنش سرور و شادی مؤمنین است. امامت/ امام حسین (علیه السلام) پی نوشت: [1] . سوره مریم، آیه 96. قا/220

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه پرسش: 11896
24 اوت 2020
|
پرسش 276:چرا حضرت زینب س فرمودند: جز زیبایی ندیدم؟
پاسخ:

منبع:

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

شناسه مطلب: 11895
زمان انتشار: 25 اوت 2020
| |
بزرگترین و پرسودترین تجارت تاریخ در روز عاشورا رقم خورد

بزرگترین و پرسودترین تجارت تاریخ در روز عاشورا رقم خورد

روز عاشورا امام حسین (علیه‌السلام) و همه اصحاب ایشان آمده بودند که محدودها را بدهند و نامحدود را دریافت کنند و بزرگترین تجارت تاریخ را در روز عاشورا رقم بزنند و زدند. هیچ روزی در تاریخ به اندازه روز عاشورا انسانیت ظهور نداشته و هیچ روزی به اندازه روز عاشورا انسانیت جلوه نکرده است.

بزرگترین و بهترین فرصت و فضا در طول تاریخ برای ظهور «لا إله إلا الله» عاشوراست. زیرا قوی ترین و شبیه ­ترین انسان ها به حق تعالی در آنجا ظهور کردند. آنها بی هیچ چشم داشتی و فقط برای خواستن خود خدا و عشق به خود خدا، هر چه که داشتند و هر چیزی را که در طول عمرشان جمع کرده بودند را فدای خدا کردند. چون تجارت را به معنای حقیقی شناخته بودند و دست به بزرگترین تجارت تاریخ زدند. این همان تجارتی است که قرآن از آن این گونه یاد کرده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ = اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! آيا می خواهید شما را به تجارتى راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مى ‏رهاند؟» «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ = به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين [گذشت و فداكارى] اگر بدانيد براى شما بهتر است» (۱۰ و۱۱صف).

همه زیبایی واقعه عاشورا، عشق به سه معشوق اصلی بود همه زیبایی واقعه عاشورا به این است که در عاشورا عده ­ای انسان که در اوج کمال انسانی بودند، در حول محور سه معشوق اصلی جمع شدند. یعنی سه معشوق «خدا و دین او، اهل بیت (علیهم‌السلام) و جهاد در راه خدا» برایشان از همه چیز محبوبتر بود. چون قرآن علامت انسانیت را عشق به همین سه معشوق می داند. البته اینطور نیست که ما کمالات جمادی و نباتی و حیوانی را دوست نداشته باشیم، باید دوست داشته باشیم و دوستی آنها اشکال ندارد؛ اما به شرطی که دوستی آنها بعد از این سه محبوب باشد. از این رو، سیدالشهدا و سایر اصحاب در کربلا اوج روابط عاشقانه و عاطفی را همه با هم دارند و هیچ کس از کسی بدش نمی‌آید، حتی خود امام حسین و یارانش دشمنان‌شان را هم دوست داشتند. برای همین با نرمی و مهربانی با آنها سخن می‌گفتند و به آنها فرصت دادند که اگر می‌خواهند به بهشت بیایند و به اوج برسند، انتخاب کنند. آنقدر سیدالشهدا مهربان است، با اینکه می‌داند گفتن این جمله فایده زیادی ندارد، ولی بارها و بارها آن را تکرار می‌کنند: «هل من ناصر ینصرنی». این تکرار برای این بود که شاید کسی بخواهد برگردد. اهل بیت ع از شدت مهربانی هیچ وقت راه را به روی کسی نبسته و نمی‌بندند. اصحاب عاشورا در اوج این کمال بودند. یعنی همه آمده بودند که هر کس هر چه از کمالات جمادی، نباتی و حیوانی و حتی کمالات عقلانی دارد، همه را فدای کمال نامحدود یعنی الله بکند. در عزاداری و هیئت، چه کسی بیشتر سود می‌برد و واقعاً عزاداری­ اش عزاداری حقیقی است؟ کسی که بتواند از امام حسین یاد بگیرد و پا، جای پای امام حسین و اصحاب امام حسین (علیهم‌السلام) بگذارد. یعنی مثل حضرت، محدود را بدهد و نامحدود را بگیرد. برای همین وقتی سیدالشهدا هر چقدر محدودها را می‌دهد، شادتر می‌شود.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11883
زمان انتشار: 19 اوت 2020
| | |
صداقت لازمه عشق به امام حسین (علیه السلام)

صداقت لازمه عشق به امام حسین (علیه السلام)

فیلم

1 - صداقت لازمه عشق به امام حسین (علیه السلام)

کلیدواژه ها: ، ،

Top
شناسه مطلب: 11848
زمان انتشار: 1 اوت 2020
| |
نماینده امام حسین (علیه السلام) حرف او را می زند

نماینده امام حسین (علیه السلام) حرف او را می زند

همانطور که نماینده امام حسین (علیه السلام) مسلم بن عقیل (علیه السلام) حرف امام حسین را در کوفه می زند، امروز هم نماینده امام زمان (علیه السلام) یعنی ولی فقیه حرف امام زمان را می زند. 

آیت الله حائری شیرازی:  مردم کشور ما منتظر ظهور بودند. منتها می دانستند وقتی که شاه می رود، یک دفعه امام زمان نمی‌آید. حسین بن علی علیه السلام هم وقتی می‌خواهد وارد کربلا شود، با اینکه عشق و علم به شهادت دارد، اما چون تشکیل حکومت جزء اصول و برنامه‌اش است، قبلاً مسلم بن عقیل را می‌فرستد.  طبیعی است که امام زمان(عج) هم یکباره خودش برای آزمایش وارد قضایا نشود. از فقیه نزدیکتر به او، احدی نیست که حکومت به دست او بیافتد تا مردم ببینند می‌توانند از حکومت فقیه حمایت کنند یا نه؟ این همه شهید نشان می‌دهد امت آن حالت بی اعتنایی که در صدر اسلام نسبت به اولیاء خدا بود را ندارند. این شهدا نمایشی از فروکش کردن آن طوفان بی اعتنایی و خودخواهی‌ها است.  امروزه می‌گویید ببینیم رهبر چه می‌گوید. ملاک ایمان را مطیع بودن نسبت به اوامر ولی می‌دانیم. حال ولی فقیه باشد یا امام عصر(عج) باشد یا خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله.  ملاک اطاعت اوست.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11636
زمان انتشار: 27 آوریل 2020
| |
حج بدون ولایت و بدون پیمان با امام زمان ع، حج نیست

پیوند با امام در شب های قدر؛ 97/03/17- جلسه 4

حج بدون ولایت و بدون پیمان با امام زمان ع، حج نیست

برای کسی که بُعد انسانیش فعال است، فرصت‌های تشرّف به محضر خداوند و فرصت‌های خلوت با اهل بیت (علیهم‌السلام) بی‌نظیرترین فرصت‌های زندگی است. وقتی که مزه ماه مبارک رمضان به معنای انسانی آن در ذائقه معنوی یک انسان درک می‌شود، قطعاً خلوت‌های قویتر و بهتری را درخواست می‌کند و این در بُعد فردی حج است.

بُعد اجتماعی حج هم بزرگترین کنگره ی مذهبی مسلمانان است. میلیونها مسلمان از سراسر جهان جمع می‌شوند؛ اما آنطوری که باید از حج درست استفاده نمی ‌شود؛ یعنی آن طوری که قرآن و روایات فرموده اند، تجمع میلیون ها انسان در حج با حول محور امام زمان عج انجام نمی شود. معصوم(علیه‌السلام) فرمود:«تَمَامُ‏ الْحَجِ‏ لِقَاءُ الْإِمَام‏= تمام و کمال حج که در انتهای حج می باشد، به این است که شما به ملاقات امام معصوم بروید و با متخصص معصوم‌ ارتباط داشته باشید». اساساً حجِ بدون ولایت و حجِ بدون پیمان با امام زمان (علیه‌السلام)، حج نیست. قرآن نیز می فرماید: «و اتموا الحج= حج را به اتمام برسانید». این همان اتمامی است که خداوند در شأن امیرالمومنین (علیه‌السلام) می فرماید:الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی= امروز دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را به شما اتمام رساندم».یعنی کمال دین واتمام نعمت الهی به «امامت» است. امام سجاد (علیه‌السّلام) این موضوع را در گفتاری به شبلی این گونه فرمودند: تو وقتی حج رفتی، آیا نیت کردی که با ما در تماس و ارتباط باشی؟ و در امامت و یاری با ما بیعت بکنی؟ شبلی می‌گوید: نه. ما همین اعمالی که همه می‌گویند انجام می‌دهیم. حضرت فرمود: پس حجی به جا نیاورده‌ای. پس در انتهای حج، اگر پیمان با متخصص معصوم و امام زمان (علیه‌السلام) نباشد، اساساً حج باطن ندارد و اصلاً حج نیست. وقتی که چند میلیون انسان آنجا جمع می‌شوند و با امام بیعتِ یاری و مودت می‌کنند،  دیگرامام زمان تنها نمی‌ماند و آن وقت امام زمان یک لشکر چند میلیونی دارد که در سراسر عالم پخش می‌شوند و فرامین و دستوراتش را اجرا می‌کنند. اما حج معمولاً در اختیار دشمنان خدا و دشمنان اهل بیت بوده و آنطور که باید از آن استفاده بشود، نمی‌شود. از این رو حضرت می‌فرماید که در شب های ماه رمضان بخواهید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی‏ حَجَ‏ بَیْتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ = تا زمانی که به من سلامتی و عافیت و وسعت رزق می‌دهی نصیبم کن که در این سال و هر سال به حج بروم.» از خدا شرکت در پاتوق های معنوی را بخواهیم «وَ لَا تُخْلِنِی مِنْ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِیمَةِ وَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِیفَةِ = خدایا من را از هیچ کدام از این موقف‌های کریم و مشاهد مشرفه خالی نکن.» مواقف کریمه و مشاهد شریفه پاتوق من باشد و به اینجور جاها رفت و آمد بکنم. این برای کسی که بخش انسانیش فعال است، یک ضرورت است. اما کسی که پاتوق معنوی و تردد در پاتوق‌های معنوی ندارد، میکده‌های معنوی را نمی‌شناسد و نمی‌تواند با آسمان انس بگیرد. نمی‌تواند محرم غیب شود و غریبه است. موقع مردن هم غریب و با وحشت می‌میرد. چون انسی با این معنویت ها ندارد. «وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَكُنْ لِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لَا یُرَدُّ وَ لَا یُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِكَ الْحَرَامِ = و زیارت قبر پیغمبرت كه درودت بر او و بر آلش باد و در جمیع احتیاجات دنیا و آخرتم یارىم كن؛ اى خدا از تو درخواست مى ‏كنم كه در آنچه از قضا و قدرت امورى را در شب قدر حتمى قرار داده اى، كه دیگر برگشت و تغییر و تبدیل نخواهد داشت، مرا از آن حجاج بیت الحرامت قرار دهى.» یعنی خدایا در شب قدر که داری چیزی را قطعی امضا می‌کنی به طوری که هیچ تبدیل و رد شدنی در آن نیست، من را هم از حجاج بیت الله الحرامت قرار بده . ماه حرام، یعنی ماهی که خیلی خصوصی است گفتم حرام بودنِ یک بیت، یعنی مقام یک بیت. مثل ماه‌های حرام می‌ماند. از بس این ماه‌ها مهم هستند، می‌گویند ماه‌های حرام. یعنی ماه‌هایی که جنگ در آنها حرام بوده است. یا ماه مبارک که ماه حرام است و هر چیزی که حرام است، یعنی خیلی خصوصی است. مثل اینکه شما و دوستان تان را یک آدم خیلی بزرگی، مثلا امام زمان (علیه‌السلام) یا نائبِ ایشان، یک جایی دعوت کنند. ولی به تو بگوید: تو را خصوصی کار دارم. در این صورت، لذتت بیشتر است و هر چقدر به تو بگوید: تو را خصوصی کار دارم، لذت تو هم بیشتر می‌شود. می‌گویی، با من خیلی خصوصی کار داشت، حتی بقیه را هم رد کرد. خدا وقتی ماه رمضان می‌گیرد، یعنی با تو کار دارد و بقیه را رد می‌کند. تمام ابعاد غریبه‌ای که با تو غریبه هستند و با تو به قبر نمی‌آیند و تنهایت می‌گذارند، مثل بُعد جمادی یعنی اموالت، گیاهی مثل زیبایی‌های ظاهری، بُعد حیوانی مثل مسائل اجتماعی و بعد عقلی ات مثل مسائل علمی، با هیچ کدام از اینها کار ندارد. می‌گوید: من با خودت کار دارم. در حج هم همینطور است. خدا خیلی خصوصی‌ رفتار کرده و گفته من فقط با خودت کار دارم. هیچ کس نیاید. بیت‌الحرام هم یعنی کعبه اینطوری است. بیشتر دعاهای ماه رمضان، درخواست حج است تشرف به کعبه یک ویژگی خاص و شرائط خاصی دارد. ببینید که حج چقدر قیمت و ارزش دارد! بیشتر دعاهای ماه رمضان درخواست حج است. همچنین شما هر روز این دعا را می‌خوانید: «وَ أَسْأَلُكَ بِفَضْلِكَ وَ رِضْوَانِكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی فِی عَامِی هَذَا إِلَى بَیْتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ سَبِیلاً = و درخواست مى ‏كنم به فضل تو و خشنودیت كه درود فرستى بر محمد (ص) و اهل بیتش، و مرا امسال از حاجیان بیت الحرامت قرار دهى.» این دعایی است که گفته اند، هر شب و هر روز ماه رمضان بخوانید. همچنین هر شب این دعا را دارید:« اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِی الْأَمْرِ الْحَكِیمِ‏ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لاَ یُرَدُّ وَ لاَ یُبَدَّلُ‏ أَنْ تَكْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِكَ الْحَرَامِ  = بار خدایا! از تو درخواست مى ‏كنم كه مقرر فرمایى در قضا و قدر حتمى و حكیمانه خود، از آن قضایى كه برگشت ندارد و تبدیل نمی شود، كه نام مرا در زمره حاجیان بیت الحرام بنویسى.» جالب است، شما بعد از هر دو رکعتی که در نافله‌های ماه رمضان می‌خوانید، باز حج را می‌خواهید. یعنی یکسره درخواست حج است. باطنش هم خصوصی‌سازی ارتباط با خدا، انس با خدا، و آن تشکیل کنگرۀ بزرگ و بیعت با امام زمان (علیه‌السلام) در حج است. چون هیچ وقت حج درست انجام نمی‌شده و تا بوده دست دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده و اجازه نمی‌دادند مردم در حج راحت با امام ارتباط برقرار کنند. حتی زمانی که ائمه دیگر هم بودند، به راحتی مردم نمی‌توانستند با امام ارتباط بگیرند. خداوند آمده یک جایگزینی برای حج قرار داده که تا هزار برابر بالاتر از حج اثر دارد. اگر شما امشب این موضوع را بفهمید، خیلی چیزها به دستتان می‌آید و پی می‌برید که من باید امشب چه چیزی را از امام بخواهم و امام چه چیزی را در نامه عمل من تضمین و امضا کند. اگر این برای کسی امضا شود، خیر دنیا و آخرتش امضا شده است. آن چیست که بالاتر از حج بوده و جایگزین آن است؟ آن چیزی که بالاتر از حج بوده و جایگزین آن قرار داده شده است، رفتن به کربلا و زیارت سیدالشدا (علیه‌السّلام) است. بخصوص در ایام خاص که امام عسکری (علیه‌السلام) مشخص کرده اند. امام عسکری می‌دانست که شیعیان نمی‌توانند از حج استفاده بکنند و نمی‌توانند با متخصص معصوم ارتباط برقرار کرده و بیعت کنند. از این رو هم خداوند و هم پیامبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا تا امام زمان (علیهم‌السلام) برنامه قشنگی چیده اند و یک جایگزین زیبایی برای حج گذاشته اند و آن زیارت اربعین است. امام عسکری (علیه‌السّلام) فرمود: علامت مؤمن پنج چیز است: یکی‌اش زیارت اربعین است. یعنی کربلا و بخصوص زیارت اربعین را خیلی سفارش کردند. بنابراین، تمام آثار و خواصی که شما می‌خواهید از نظر فردی در بُعد اقتصادی، بدنی، حیوانی، عقلی، و فوق عقلی دریافت کنید، در کربلا و بخصوص در اربعین به شما می‌دهند. مضاف بر اینکه همه گناهان گذشته انسان آمرزیده می‌شود و درجات بی‌نظیری به انسان داده می‌شود که در حج، آن درجات به انسان نمی‌رسد.  امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هر کس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا ماه رمضان دیگر، امکان مغفرتش وجود ندارد و هیچ توفیقی برای مغفرت ندارد؛ مگر روز عرفه که روز باعظمتی است. ما دعای امام حسین (علیه‌السلام) در عرفات را می‌خوانیم که در همین باب حضرت فرمود: خداوند در روز عرفه قبل از اینکه به حاجیان و اهل عرفات نگاه بکند، به زائرین امام حسین نگاه می‌کند و قبل از اینکه زائرین خانه خودش را اجابت کند، دعای زائرین امام حسین (علیه‌السلام) را اجابت می‌کند. چرا؟ چون در حج شما باید بروید با تلاش زیاد خود را به معصوم برسانی و دستت هم به او نمی‌رسد. باید بدانی در پسِ این کعبه، یک ولی خدا وجود دارد. باطن کعبه ولی الله است. اما نمی‌گذارند تو با او ارتباط داشته باشی. ولی شما وقتی کربلا می‌روی، با اصل توحید و با متخصص معصوم ارتباط دارید. فرمود هر کس به زیارت امام حسین برود، «كَمَنْ‏ زَارَ اللهَ فِی‏ عَرْشِه‏ فَوقَ عَرشِه = مثل کسی است که خدا را بالای عرشش ملاقات کرده.» نگفت، خانه خدا. بلکه فرمود در فوق عرش خدا را زیارت می‌کند. بنابراین، جنبه توحیدی کربلا اصلاً قابل مقایسه با خانه خدا و حج نیست. در کربلا شما قدرت توحیدی تان فوق‌العاده زیاد می‌شود. حضرت فرمود، خدا در کربلا با روح انسان آمیخته می‌شود و بعد شما با توحید خالص و ولی الله با اصل ولایت و امام، ارتباط پیدا می‌کنید. اصلاً این دو با هم قابل مقایسه نیست. حق امام حسین ع فریضه ای که بر هر مسلمانی واجب است — امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ حَجَّ دَهْرَهُ، ثُمَّ لَمْ یَزُرِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ عَلَیْهِمَا السَّلاُم لَكَانَ تَارِكَاً حَقَّاً مِنْ حُقُوقِ اللهِ، وَحُقُوقِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، لأَنَّ حَقَّ الْحُسَیْنِ فَرِیضَةٌ مِنَ اللهِ، وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ[1] = هر کس تمام عمرش به حج برود، اما به زیارت حسین بن علی نرفته باشد، حتماً حقی از حقوق خدا و حقوق رسول خدا را ترک کرده، زیرا حق حسین ع فریضه و تکلیفی است که خداوند بر هر مسلمانی واجب کرده است.» همچنین فرمود: «حَقٌ‏ عَلَى‏ الْغَنِیِ‏ أَنْ‏ یَأْتِیَ‏ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی السَّنَةِ مَرَّتَیْنِ وَ حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَةِ مَرَّةً= آدم ثروتمند لازم است هر سال دو بار و آدم فقیر حداقل یکبار در سال به زیارت امام حسین برود.» زیارت امام حسین ع معادل هزار حج — فرمود: اگر کسی زیارت امام حسین (علیه‌السلام) برود، مانند کسی است که سه تا حج با پیغمبر بجا آورده است. با تعجب گفت: سه تا؟فرمود:ده تا. پرسید: ده تا؟ حضرت می‌فرماید: صد تا. می پرسد: صد حج؟ می‌فرماید: هزار حج. البته این عددها برای این است که معرفت افراد با هم فرق می‌کند. آدمها بسته به میزان معرفت شان ثواب دریافت می‌کنند. حضرت تا هزار حج ذکر کردند. وقتی می‌گوییم، ثواب هزار حج دارد، یعنی آثاری دارد که در روح شخص ظهور می‌کند، ریزش‌ها، نورانیت‌ها، رشدهایی حاصل می‌کند که در روح شخص جمع می‌شود. حضرت فاطمه س برای زائرین کربلا استغفار می‌کند — امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:«إِنَ‏ فَاطِمَةَ بِنْتَ‏ مُحَمَّدٍ ص تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَیْنِ ع فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ= حضرت فاطمه بنت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد قبر فرزندش حسین حاضر می‌شود و برای زائرین قبر پسرش استغفار می‌کند.» یعنی شما وقتی زیارت امام حسین می‌روید، زیارت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هم می‌روید، ملاقات حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هم می‌روید. در بعضی از روایات داریم شبهای جمعه و در بعضی از روایات داریم هر شب، نزد قبر فرزندش حسین حاضر می‌شود و دعا می‌فرماید. دعای حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) حتما اجابت می‌شود. وضعیت کسی که بدون علت زیارت امام حسین ع نرود — شخصی به نام «هارون بن خارجه» از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کرد:«سَأَلْتُ عَمَّنْ تَرَكَ زِیَارَةَ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ بن علی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ. قَالَ: «هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلنَّارِ»= آقا اگر کسی بدون علت، زیارت قبر امام حسین را ترک کند، چه وضعیتی دارد؟ حضرت فرمود: «این آدم اهل جهنم است.» زیارت حسین ع زیارت خدا در قیامت را در پی دارد — «مَنْ‏ سَرَّهُ‏ أَنْ‏ یَنْظُرَ إِلَى اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَة وَ تَهُونَ عَلَیْهِ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ هَوْلُ الْمُطَّلَع فَلْیُكْثِرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع زِیَارَةُ رَسُولِ اللهَ صلی الله علیه و آله و سلّم [2] = هر کس خوشحال می‌شود که روز قیامت به حق تعالی نظر کند و سختی جان‌کندن و هول و هراس محضر خداوند برایش آسان شود، زیاد به زیارت امام حسین برود که زیارت حسین زیارت رسول الله است.» نقص دین و ایمان در اثر ترک زیارت امام حسین ع — همچنین امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:«مَنْ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع حَتَّى‏ یَمُوتَ‏ كَانَ‏ مُنْتَقَصَ الدِّینِ مُنْتَقَصَ الْإِیمَانِ وَ إِنْ دَخَلَ الْجَنَّةَ كَانَ دُونَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْجَنَّةِ[3] = اگر کسی زیارت قبر حسین علیه‌السلام نرود تا بمیرد، دین و ایمانش ناقص بوده، و اگر وارد بهشت شود، از بقیه مؤمنین پایین‌تر است.» یعنی معلوم نیست چنین کسی وارد بهشت شود که می‌توانسته با پدرش امام حسین (علیه‌السلام) صله رحم کند و نکرده است. اگر کسی با رحم‌های حیوانی خودش مثل پدر، مادر، خواهر، برادر، عمه، عمو، دایی، خاله، قطع رحم کند، فرمود: بوی بهشت را که از 500 سال راه می‌رسد، قاطع رحم آن را استشمام نمی‌کند. فرمود: ارحام شما حتی اگر کافر هم هستند، با آنان قطع ارتباط نکنید. بله ارتباط اثربخشی که ممکن است روی عقائد و دین شما اثر بگذارد و شما را به حرام آلوده بکند، نباید داشته باشید. اما قهر هم نباید بکنید. حال می فرماید اگر کسی با رحم آسمانی‌اش و خانواده اصلی‌اش قطع رحم کند و زیارت نرود و تنبلی کند، دین و ایمانش ناقص است. در روایت دیگر امام صادق فرمود: در بهشت به این آدم جا نمی‌دهند، به بهشت او را راه می‌دهند، اما جا ندارد و مجبور است مهمان این و آن باشد. خودش خانه و قصری ندارد که در یک جا مستقر باشد. بهشتی است، اما در بهشت دربه‌در است. در دنیا بعضی‌ها می‌گویند: وقت نداریم حرم برویم. وقت نداریم کربلا برویم. درس دارم، نمی‌رسم، کار اجتماعی دارم، کار اقتصادی دارم، نمی‌رسم بروم. محروم شدن از خیر کثیر در اثر ترک زیارت امام حسین ع — امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «مَنْ‏ لَمْ‏ یَزُرْ قَبْرَ الْحُسَیْنِ‏ ع فَقَدْ حُرِمَ خَیْراً كَثِیراً وَ نُقِصَ مِنْ عُمُرِهِ سَنَةٌ = هر کس زیارت نکند قبر حسین را، از خیر کثیر محروم می‌شود و یکسال از عمرش کم می‌شود.» کسی که می‌گوید زیارت نمی‌رسم بروم. از خیرکثیر محروم می‌شود و یکسال از عمرش کم می‌گردد. اما برعکس، یکی هم مشکل اقتصادی دارد، قرض می‌کند و زیارت می‌رود. خدا به او پول و خیر و برکت می‌رساند. پس خدا اربعین و زیارت امام حسین (علیه‌السلام) را جای حج به همه ما داده و تمام آن خیراتی را که شما انتظار دارید، خیرات جمادی، مادی، اقتصادی، مشکلاتی که در ابعاد گیاهی، حیوانی و عقلی دارید، در بُعد اعتقادی و معنوی ضعیف هستید، خیرات از هرچه که هست، همه را کربلا به تو می‌دهد. همه را زیارت اهل بیت (علیهم السّلام) به تو خواهد داد. زیارت حسین ع مثل شب قدر، انسان را 70 سال جلو می برد پس حال که به حج نمی‌رسیم، ده ها سال می‌خوانیم:«ارزقنی حج بیتک الحرام» و هیچ اتفاقی نمی‌افتد، بعد هم که می‌افتد، هیچ گونه بهره‌برداری نمی‌توانیم بکنیم، بدانیم که برای جایگزین حج در ماه رمضان، چه چیزی بخواهیم که شب قدر، قدر شود و ما به جای یک سال، 70 سال جلو بیفتیم؟ فرمود:«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ=شب قدر از هزار ماه بالاتر است.» زیارت امام حسین هم همینطور است. اگر کسی با معرفت زیارت کند، فرمود: گناهان 70 ساله‌اش بخشیده می‌شود. برای هر قدمی که در راه زیارت امام حسین ع برمی‌دارد، گناهی آمرزیده می‌شود و درجه‌ای به او داده می‌شود. رمزش هم این است که شما در زیارت امام حسین با متخصص معصوم و ولی الله ارتباط برقرار می‌کنید و از طریق ولی الله با امام زمان ارتباط می‌گیرید. بنا است با ملاقات امام حسین دست شما به دست منتقم خون حسین برسد. نمی‌شودکه انسان امام حسین (علیه‌السلام) را زیارت کند و غیرت نداشته باشد. نمی‌شود انسان یک عمر عزاداری ذلیلانه کند. شما وقتی کربلا می‌روی بیشترین چیزی که جگرت را می‌سوزاند چیست؟ مصیبت عظیم، یعنی حوادثی که برای اهل بیت (علیهم‌السلام) در طول عمرشان اتفاق افتاده و از آن بالاتر مصیبت اعظم است. یعنی حذف امام از حاکمیت بر جهان و کرۀ زمین و این مصیبت از نظر ائمه خیلی سنگین تر است. امامی که اگر حاکم جهان باشد، همه مردم جهان در همه ابعاد وجودشان سعادتمند می‌شوند و الان این متخصص معصوم کنار گذاشته شده است. زائری که به فکر انتقام نباشد و به غیرت انتقام نیفتد، دروغ می‌‌گوید که امام حسین را دوست دارد. در زیارت عاشورا می‌گوییم:«اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ= من از خدا می‌خواهم ای امام حسین انتقام تو را خدا روزی من بکند که همراه با امام زمان انتقام تو را بگیرم.» از خدا می‌خواهم ای امام حسین، خدا روزی من کند که همراه امام زمان انتقام خودم را هم بگیرم. چون این مصیبت اعظم، مصیبت من هم هست. یعنی من از بهره بردن از وجود امام، محروم هستم و نبودن امام زمان باعث می‌شود که من نتوانم به آن درجه‌ای که برایش خلق شده‌ام برسم و با این درجه بمیرم. امام حسین و ائمه (علیهم‌السلام) از حاکمیت بر زمین کنار گذاشته شده اند و امام زمان، 1180 سال آواره است. واقعاً برای تک‌تک من و شما مصیبتی از این بزرگتر هست که ما می‌توانستیم به مقام امام برسیم و نرسیدیم؟ چرا کوچک و ریز مانده‌ایم؟ می‌توانستیم به ثروت ائمه و به تمام اسماء الهی برسیم و نرسیدیم. زائر امام حسین ع، مصلح برگزیده و هم درجه امیرالمؤمنین ع می‌شود معلوم است که چرا زیارت امام حسین از هزار حج بالاتر است. معلوم است که زیارت امام حسین ما را چگونه می‌سازد و به چه درجه‌ای می‌رساند. زیارت امام حسین ما را می‌رساند به درجه‌ای که اگر زیارت با معرفت بکنیم امیرالمؤمنین فرمود: با من و هم‌درجه با من خواهد بود. فرمود: «کَتَبَهُ الله مِنَ المُصلِحینَ المُنتَجَبین= خدا نام زائر امام حسین را اگر معرفت داشته باشد، جزء مصلحین برگزیده می‌نویسد.» مصلح مقام امام زمان است. پس بسیار مهمتر از حج، رفتن به کربلا و زائر امام حسین شدن است. رفتن به زیارت اربعین است. نمی‌گوید: زیارت امام حسین، عاشورا و محرم علامت مؤمن است؛ این سر جای خودش؛ می‌گوید: زیارت اربعین علامت مؤمن است. چرا؟ چون شما در اربعین لشکر تشکیل می‌دهید. در اربعین شرط ظهور امام زمان حاصل می‌‌شود. اما در زمان‌های دیگر این اتفاق نمی‌افتد. امام زمان (علیه‌السّلام) فرمود: دو صفت اگر شیعیان داشته باشند، من با عجله می‌آیم. یکی وفاداری و دیگری همدلی. در اربعین، هم وفاداری حاصل می‌شود و هم همدلی. بیشترین زمانی که لشکر وفادار و همدل برای امام زمان آماده می‌شود، در اربعین است. اربعینی که افراد در آن نزدیک‌ترین شرایط روحی را به حکومت امام زمان دارند. یعنی همه مردم، آن هم از همه ادیان می‌آیند. یعنی مثل حج نیست که فقط مسلمانان باشند. شیعه، سنی، یهودی، صائبی، زرتشتی، هندو، لائیک‌ و ... همه هستند و همه می‌آیند و حول محور انسان کامل قرار می‌گیرند. این یعنی همان شرائط ظهور، یعنی همه ادیان، عاشق یک نفر هستند. یک اصل و یک حقیقت را می‌خواهند. اربعین یک ماکت از حکومت امام زمان است. هر چه دلت بخواهد می‌خوری، اما هزینه نمی‌کنی. درمان رایگان است. هر جا دلت بخواهد می‌‌خوابی. در اربعین شرایط و مکان و زمان، مثل حکومت امام زمان می‌شود و بیشترین لشکر برای ظهور امام زمان در اربعین حساب می‌شود. هر کس هر چقدر عشق به خلیفة الله دارد، آنجا اعلام آمادگی می‌کند و در لشکر جهانی و در لشکر آخرالزمان ثبت‌نام می‌کند. زمان‌های دیگر هم برود ثواب می‌برد، اما هیچ زمانی مثل اربعین نیست. زیرا ثواب هر کاری به اندازه تأثیر آن کار است. پی نوشت: [1] . عنه البحار ١٠١: ٣، الوسائل ١٤: ٤٤٤. / كامل الزیارات - جعفر بن محمد بن قولویه - الصفحة ٢٣٧  [2] . عنه البحار 101: 77، المستدرك 10: 253./ كامل الزیارات ص ١٥٠.  [3] . رواه الشیخ فی التهذیب ٦: ٤٢، عنهما البحار 101: 4، الوسائل 14: 430.  ع ل 369 

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11591
زمان انتشار: 6 آوریل 2020
| | |
معرفی امام حسین علیه السلام از زبان یک مسیحی

معرفی امام حسین علیه السلام از زبان یک مسیحی

فیلم

1 - معرفی امام حسین علیه السلام از زبان یک مسیحی

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 11571
زمان انتشار: 9 مارس 2020
| |
شکوه شکیبایی

شکوه شکیبایی

حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگمرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریفترین زنان جهان فاطمه ی زهرا(س) دیده به جهان گشود. وی شخصیتی است ویژه که در خاندان شریف نبوی رشد یافت و جامع صفات نیک و پسندیده و افتخار تاریخ گردید. بعد از ولادتش رسول خدا(ص) از فاطمه(س) درخواست نمود فرزندش را نزد وی بیاورد. پیامبر(ص) نوزاد را به سینه چسبانید و با صدای بلند گریست، طوری که اشک از گونه های مبارکش سرازیر گشت. حضرت فاطمه(س) فرمود: «پدر جان، خدا هیچگاه چشمانتان را گریان نکند این گریه برای چیست؟» پیامبر(ص) فرمود: «دخترم، او به بلاهایی گرفتار اید و با مصیبتها و دشواری های جانکاهی مواجه می شود. ای پاره ی تنم هرکس بر او و مصیبتش بگرید، پاداشش همانند کسی خواهد بود که بر دو برادر او گریه کند.»

در بعضی منابع تاریخی آمده است: تا چند روز پس از تولد، حضرت زینب(س) نامی نداشت و وقتی حضرت فاطمه(س) از امیرالمؤمنین(ع) علت تأخیر آن را خواست، امام فرمود: «منتظر هستم تا رسول خدا(ص) نامش را برگزیند.» و پس از این جریان پیامبر(ص) به فرمان خدا نام زینب را برای فرزند فاطمه(س) برگزید. کنیه ی حضرت زینب(س) را ام کلثوم و ام الحسن گفته اند که بعضاً با نام خواهرش حضرت ام کلثوم(س) نوعی تشابه به وجود آورده است. دختر امیرالمؤمنین(ع) چون به سن رشد رسید، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب وی را به همسری برگزید. وی از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیامبر درباره اش دعای خیر فرمود. همه ی نویسندگانِ سیره، او را به بزرگواری، عزت نفس و بخشش فراوان ستوده اند. حضرت زینب(س) از عبدالله صاحب فرزندانی شد از جمله سه پسر و یک دختر معروف است پسران او عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند. در محضر رسول اکرم(ص) حضرت زینب(س) عالیترین درسهای زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگ منشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود. نوازشه ای پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) می گردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه ی بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلت های والایی داشت. همگام با ولآیت مردم کوفه پس از شهادت امام علی(ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوست نما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به همراه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزش های دینی و دست آوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند. احترام و محبت خاص حضرت زینب(س) به امام مجتبی(ع) از دو جهت قابل تأمل است. ابتدا اینکه آن حضرت برادر بزرگتر و محل اتکاء زینب(س) پس از امیرالمؤمنین(ع) و به منزله ی پدرش بود و دیگر آنکه وی امام زمانش به حساب میآمد و تبعیت از آن حضرت را بر خویش واجب می دانست. همراز حماسه ی حسینی عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولآیت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود. تعلق خاطر این خواهر و برادر در خلال شواهد تاریخی و حتی دورانی که حضرت زینب(س) همسر عبدالله بن جعفر شده و زندگی مشترک تشکیل داده بود به خوبی نمایان است. در تاریخ چنین درجه ای از محبت بین یک خواهر و برادر کمتر دیده شده که البته دلیل آن واضح است؛ آن دو بزرگوار، عارف به کمال، عظمت و جلالت قدر و شأن یکدیگر بودند. به گونه ای که زینب(س) برادرش را سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه ی رسول خدا(ص) می دانست امام حسین(ع) برایش یکی از شخصیت های مطرح در «آیه ی تطهیر»، «آیه ی مباهله» و «سوره ی هل اتی» و مهمتر از همه امام منصوب از جانب خدا و پیامبرص) و به نص صریح قرآن بود. حضرت امام حسین(ع) نیز خواهرش را به حقیقت شناخته و به کمالات و فضائل و ویژگی هایش آشنایی کامل داشت و روح بلندش را مخزن اسرار الهی و حافظ اصل نبوت و ولآیت می دانست. در تاریخ آمده است، روزی حضرت امام حسین(ع) مشغول تلاوت قرآن بود که خواهرش بر وی وارد شد. امام در حالی که قرآن را به دست گرفته بود به احترام وی از جا برخاست. زمان جدایی پس از آنکه اصحاب و یاران امام، یکی پس از دیگری شهید شدند، نوبت به مردان علوی و وابستگان امام(ع) رسید. علی اکبر فرزند شجاع امام که شبیه ترین افراد از حیث اخلاق و رفتار به پیامبر(ص) بود در کارزاری سنگین دعوت حق را لبیک گفت. شهادت وی برای عمه اش بسیار سخت و طاقت فرسا بود، طوری که خود را بر جسم مطهر او انداخت و بر سوگش گریست. امام حسین(ع) آن حضرت را از علی اکبر(ع) جدا ساخت و به خیمه باز گرداند. عون و جعفر، پسران حضرت زینب در حالی که رجز حماسی می خواندند قدم به صحنه ی جنگ گذاشتند. عون در معرفی خود چنین گفت: اگر مرا نمی شناسید، بدانید من از نسل جعفرم، شهید راستینی که در بهشت می درخشد همو که با بالهای سبز پرواز می کند و همین افتخار ما را کفآیت خواهد کرد. شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب او را اندوهناک و متأثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمآیت از امام ایستاد تا برای لحظه ای نیز خاطر امام را مکدّر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس و برادرزادگانش _ که کافی بود هر کدام یک انسان عادی را دچار تزلزل و جزع و فزع نماید - زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را مدبرانه مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که می فرمود: «اصبری و احتسبی فیما اصابک؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت اید در نزد خدا محاسبه کن.» در شهر بی وفایان کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جایگاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبرا(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی می کرد و خانه اش محل مراجعه ی زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی می گرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار می کردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولآیت امیر المؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیشترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه ی حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند. اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثهی تاریخ به واسطه ی سستی آنان رقم خورد؟! البته نباید از نظر دور داشت که کوفه با به قدرت رسیدن «ابن زیاد» با اختناق، خوف و ترور قرین شد و هزاران مأمور و جاسوس هر نوع حرکتی در سطح شهر و خانه ها را گزارش می دادند و در این میان بسیاری از دوستداران و پیروان امیرالمؤمنین(ع) دستگیر و زندانی شدند و مجالی برایشان حاصل نشد تا به کاروان امام حسین(ع) ملحق شوند. علاوه بر این، کسانی بودند که از ترس حکومت و حفظ جانشان در خانه ها پنهان و یا به سهل انگاری و بی وفایی نسبت به نماینده ی امام حسین(ع)- مسلم بن عقیل- دچار شدند و فقط معدود افرادی به طور مخفیانه توانستند خود را به قافله ی امام رسانده و او را یاری کنند و به فیض شهادت نائل شوند. نکته ی مهم و تأسف بار اینکه در پی شهادت فرزند پیامبر(ص) دنیاپرستان طماع و بردگان دین فروش، اهل بیت(ص) او را اسیر کرده به کوفه آوردند. شهری که یادگارهای زیادی از دوران ولآیت امیرالمؤمنین(ع) با خود داشت، اکنون پذیرای دختر والاتبارش گردیده بود. کوفه زینب را خوب می شناخت. زنانی که در آن روز سی سال بیشتر نداشتند و حشمت او را در دیدهی مسلمانان و عزتش را در چشم پدر دیده بودند، حال شاهد بودند که او بدون یار و یاور، سوار بر مرکبی بی جهاز و بدون هیچ احترامی همراه با سرهای بریده و بر سر نیزه شده ی عزیزانش، با نان و خرما مورد ترحم واقع می شود. اینجا بود که دختر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای مردم صدقه بر ما حرام است و مردم کمکم فهمیدند چه جنآیتی رخ داده و چه عزیزی در خون تپیده و به چه خسارتی مبتلا شده اند. به دنبال این شرمساری حضرت زینب(س) با کمال وقار و در حالی که بر احساسات خود مسلط بود، شجاعانه لب به سخن گشود و خطبه ای فصیح ایراد نمود. شاید تا آن زمان به دلیل نجابت و صیانت از دید نامحرمان چنین سخن نگفته بود. بشیر بن خزیم اسدی گوید: «زینب(س) دختر علی(ع) را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی که تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویی کلمات از زبان گویای امیرالمؤمنین(ع) جاری بود. او به مردمی که همهمه می کردند و می گریستند اشاره کرد و فرمود: ساکت شوید! ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.» راوی این خطبه از کسانی بود که حضرت علی(ع) را از نزدیک دیده و سخنرانی های آن حضرت را شنیده بود. در شرایطی که مأموران و مزدوران اموی سعی در کنترل اوضاع و فضای شهر داشتند تا صدایی از گلو برنیاید و کسی اعتراضی نکند حضرت زینب با تصرف ولایی خویش در انسان ها، حیوانات و حتی جمادات، نفس ها را در سینه حبس و زنگ شتران را از حرکت باز داشت و خطبه اش را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندان پاکش آغاز کرد. و با بیان عبارت «یا اهل الکوفه، یا اهل الخَتلِ و الغَدر» تأثیرگذارترین جمله را برای بیداری وجدان های به خواب رفته به کار برد تا خود را بشناسند و صورت خود را بخراشند که اهل وقاحت و رسوائی اند، دورو و تملق گویند و در مقابل دشمن خوار و ذلیلند. «الا و هل فیک الّا الصَّلف النطف؟ و الصَّدر اشنف؟ و ملق الاِماء؟ و غمز الاعداء.» آن حضرت فرمود: «چه بد توشه ای برای آخرت خود فرستادید! توشه ای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.» آری، لکه ی ننگی بر دامان خویش نهاده بودند که به گفته ی آن حضرت با هیچ عملی پاک نمی شد و آن قتل سلاله نبوی بود. حسین(ع) کسی نبود که شما او را نشناسید زیرا پیامبر(ص) فرمود: «سید شباب اهل الجنه». حضرت در ادامه با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد امام فرمود: «او پناه مومنان فریادرس در بلاها، مشعل فروزانِ استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در قحطی و خشکسالی بود.» سپس از آن مردم برائت جست «الاساء ما تزرون و بُعداً لکم و سحقاً و ... چه بار بدی بر دوش خود گذاشتید پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد، چونکه جگری از رسول خدا دریده اید و زنان و دختران با عفت و نجیبی از خاندانش را به کوچه و بازار کشانده اید.» در بعضی اقوال آمده است دشمن از رسایی و بیداری کلام حضرت و نگرانی از شورش مردمی که کمکم از حوادث آگاه می شدند تصمیم گرفت با آوردن سر مبارک امام(ع) کلام خواهرش را قطع نماید. و در آن موقع زینب(س) با چنین اشعار سوزناکی مردم را به حیرت و گریه انداخت «ای هلال ماه نو که تا به سر حد کمال رسید خسوف او را غافلگیر کرد و غروب نمود. ای پاره ی قلبم، هرگز گمان نمی کردم دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای من رقم زده باشد.» گوهر افشانی افشاگر یزید مجلسی با حضور شخصیت های مهم لشکری و کشوری تشکیل داد و مأموران نظامی را به محافظت گمارد. آن وجود ناپاک و خیانتکار با ورود اسیران آل محمد(ص) نسبت به اسلام و مقدسات به بدترین وجه توهین نمود و باورها و ارزشهای دینی را به استهزاء گرفت. او با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب می نوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی می کرد و با چوبدستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز می زد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهدهی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوشحالی میکردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آنکه جایگاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جدّ مکرمش خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود می دانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جدّ ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته یکی بیان سوابق و گذشته ی شرم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند و دیگر آنکه به او بفهماند ایا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد اینگونه پاسخ گویی؟! پاکدامنی، حجاب و اعتقاد به ارزش ها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانه ی لشکریان یزید بیان کرد: «تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابَدیتَ وُ جوهَنن... . [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجابشان را هتک کردی و چهره هایشان را نمایاندی ... .» حضرت در ادامه ی خطبه ی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الجنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین – علی(ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.» دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود: «روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمی دادی و مادرت هرگز به تو باردار نمی شد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبت های پی در پی و هتک حرمت ها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت« ... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقضَ ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنّا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشنییان و یاران ما را کشتند و پردهی حرمت ما را دریدند.» آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزشمند بر زبان جاری کرد «...و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم می شمارم.» سپس با بزرگواری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت: و «... فوالله الذی شرّفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غآیتنا و لا تمحو ذکرَنا و لا یرحضُ عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته ی خود نخواهی رسید و نمی توانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.» به سوی شهر پیامبر از زمانی که حضرت زینب(س) تحت فشار ظالمان جسم مطهر برادر و بستگانش را در دشت نینوا تنها گذاشت تا لحظه ی بازگشت به مدینه، دلش سخت در گرو ملاقات دوباره ی آن عزیزان می تپید. بدین سبب در مسیر بازگشت کاروان از شام به مدینه از راهنما خواستند آنان را از جانب کربلا ببرد تا به زیارت شهیدان، قلب خویش را تسلی بخشند. با تحقیق این امر و رسیدن قافله به مشهد شهیدان، حضرت زینب با کوهی از اندوه و مصیبت و درد فراق، قبر برادر را در آغوش گرفت و با ناله های «وا اخاه» دلهای داغدیده را با خود همنوا کرد و صدای عزایشان به آسمان بلند شد. او با ندبه هایش به برادر عرض کرد: «زینب همانگونه بود که تو خواستی و خدایش فرمان داده بود». آری، آن حضرت به مدد الهی و استقامت و ایمانش نگذاشت خونِ به ناحق ریخته ی سید آل عبا(ع) و فرزند مادرش، بی اثر و مکتوم بماند. افزون بر این، وجدان های غفلت زده را بیدار و دلهای منحرف را به سوی حق متمایل ساخت و ماهیت ناثواب خاندان ابوسفیان را برملا نمود و با این رشادتها و جان فشانی ها نهضت کربلا را کامل کرد. بنا بر اقوال تاریخی پس از سه روز عزاداری در کربلا حضرت زینب همراه امام سجاد(ع) و دیگر کاروانیان به سوی مدینه جایگاه رسول خدا(ص) بازگشت. بانوی رسالت که چندین ماه پیش در کمال عزت و احترام همراه برادران و مردان هاشمی از این دیار رفته بود در حالی بازگشت که جز برادرزاده اش هیچ محرمی و مردی با او نبود. آن حضرت همراه تنی چند از زنان بنی هاشم سوی مسجد پیامبر(ص) شتافت و وقتی بدانجا رسید دست به در گرفت و ندا داد یا جداه من خبر ماتم حسین(ع) را برآیت آورده ام. تاکنون هر کجا زینب(س) قصد عزاداری داشت دشمن مانعش می شد. اما اینجا موطن امن او و شهر جدش رسول خدا(ص) بود. از این جهت همراه با زنان بنی هاشم به سوگ نشست و با بیان مصیبت های کربلا، کوفه و شام، اهالی مدینه را مطلع نمود. تا جایی که اگر هنوز افرادی دل با بنی امیه داشتند، از اقدامات و روشنگری های این بانو تحت تأثیر قرار گرفته، مهرشان به نفرت مبدل گشت. در تاریخ آمده، عبدالله بن جعفر همسر زینب در خانه اش از عزاداران حسینی و فرزندانش استقبال می کرد و می گفت: «سپاس خدای را که مرا عزادار حسین قرار داد. اگر چه نبودم تا با دو دست خود او را یاری کنم، دو پسرم وی را با جان خود یاری نموده اند.» صبر زینب (س) در پرتو عنایت و توجه آل عبا بر دشواری ها و سختی ها صبر کرد، رنج ها و مصیبت هایی را تحمل نمود که «اگر بر کوه های استوار و راسخ نازل می شد از هم فرو می پاشید.» صبر زینب از نوع صبری نبود که هر فرد زبون و ناتوانی به آن تن می دهد بلکه صبری خداپسندانه و هدفدار و اندیشیده بود. وی می دانست این نوع صبر با ایمان رابطه تنگاتنگ دارد و مؤمنی که صابر نباشد پیوسته ایمان و تقوایش متزلزل خواهد بود و انسان تا صبور نباشد نمی تواند در بندگی خدا، ایستادگی کند و در برابر شیطان و هواهای نفسانی و گریز از گناه و استواری در برابر تنگی ها ثابت قدم باشد. او از پدرش علی (ع) این سخن را شنیده بود که: «انسان حقیقت ایمان را درک نمی کند مگر این که سه ویژگی در او باشد: آگاهی به دین، صبر بر دشواری ها و تدبیری نیکو در امور زندگی .»

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed