www.montazer.ir
پنج‌شنبه 10 ژولیه 2025
شناسه مطلب: 9342
زمان انتشار: 28 ژوئن 2018
| |
7) رفتاری از ملائکه که الگوی خوبی برای ماست

نقش فرشتگان در اداره عالم، جلسه 7، 87/09/09

7) رفتاری از ملائکه که الگوی خوبی برای ماست

حضرت سجاد علیه السلام بر گروهی از ملائکه درود می فرستند که رفتار آنها الگوی خوبی برای ما می باشد. 

در فراز پنجم از دعای سوم می خوانیم: «و الذین یقولون اذا نظروا الی جهنم تزفر علی أهل معصیتک: سبحانک ما عبدناک حق عبادتک! فصل علیهم و علی الروحانیین من ملائکتک و اهل الزلفه عندک، و حمال الغیب الی رسلک و المؤتمنین علی وحیک = و نیز بر آن دسته از فرشتگان درود فرست که در آن هنگام که به جهنم می نگرند و آن را افروخته بر اهل معصیت می بینند، تو را تسبیح نموده و می گویند که ما تو را آن چنان که سزاوار تو است عبادت نکرده ایم! پس بر جمیع آنان و تمامی مجردات و روحانیون از ملائکه و اهل رحمت و پیام آوران غیب که بر پیامبران نازل می شوند و امین وحی تو می باشند، همواره رحمت و درود خود را نازل فرما!» ملائکه که هیچ وقت از تسبیح پروردگار غافل نیستند، وقتی جهنم افروخته بر اهل معصیت را می بینند، تسبیح خود را ناچیز می شمارند. «جهنم، هنگام دیدن گنهکاران شعله می کشد و اینان صدای بسیار مهیب و ترس آوری را از جهنم می شنوند، و آیه کریمه «إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَزَفِیرًا[1]= آتش جهنم چون تبهکاران را از دور می بیند؛ آن تبهکاران صدای وحشتناک و خشم آلود جهنم را می شنوند»؛ تصریح بر همین معنا دارد. ملائکه نیز چون صدای جهنم را می شنوند، به عبادت های خود توجه کرده و آن ها را کوچک دانسته و عرض می کنند: «سبحانک! ما عبدناک حق عبادتک». زیرا عبادت خود را لایق و شایسته شأن مقدس حضرت حق نمی بینند و خود و عبادت خود را حقیر می یابند». با توجه به این عمل فرشتگان، آیا تا کنون چنین حسی را نسبت به خداوند داشته ایم؟ آیا ما متوجه هستیم که دو رکعت نماز شایسته خدا نتوانسته ایم بخوانیم. حتی دو رکعت نماز پذیرفته هم نخوانده ایم. فرمود: اگر کسی دو رکعت نماز از او پذیرفته شود، اهل بهشت است. این کار فرشته ها الگویی است برای ما تا بیندیشیم که چقدر در عبادت ها کوتاهی کرده ایم. چقدر عبادتهای ما ضعف دارد. خدا به فریاد ما برسد. باید خیلی انسان با شکستگی و با شکسته دلی به درگاه خدا گریه کند و از خدا توفیق عبادت خوب و مناسب بخواهد. همه مخلوقات خداوند با شعورند در قیامت حیات و شعور همه چیز ظهور می یابد. اینجا هم همه چیز حیات و شعور دارند. برای اینکه همه اشیاء تجلی و ظهور خدا هستند. خدا هیچ شیء ساکن و شیء مرده ای را خلق نکرده؛ ما اصلا مرده در نظام خلقت نداریم. زمین زنده است و حیات و شعور و فهم دارد. قرآن می فرماید زمین در روز قیامت خود، اخبار خودش را می گوید[2]. در دعای عرفه سیدالشهدا (علیه السلام) می فرمایند اگر زمین اجازه داشت گناهکاران را می بلعید. در واقع جنبه مختار بودن زمین را کنار می گذارد، یعنی زمین شعور دارد، می فهمد؛ ولی اجازه ندارد کاری بکند. اگر اجازه داشت گناهکاران را می بلعید. در مورد قارون خداوند به زمین دستور می دهد که او و خانه اش را فرو ببر[3].  یا به دریا وحی می کند که آل فرعون و فرعون را بگیرد. ما اصلا موجود بدون شعور و موجود بدون حیات نداریم. چون همه موجودات تجلی خدا هستند و نمی شود تجلیات و صفات خدا را نداشته باشند. تمام موجودات اسماء و صفات خدا را دارند؛ ولی در هر موجودی یک یا چند اسم ظهور و غلبه دارد. ظهور اسماء در اشیا مختلف متفاوت است. مثلاً آدمی مهربان را در نظر بگیرید؛ این آدم خشم هم دارد؛ اما مهربانی، خنده و اخلاقش غلبه ی بیشتری دارد. سایر موجودات هم همینطور هستند. می فرماید: در قیامت تمام اشیا و موجودات درک بالاتر و ظهور بیشتری از خودشان نشان می دهند؛ چون پرده های این عالم کنار رفته «و انّ الدار الاخرة لهی الحیوان = حیات آخرت، حیات حقیقی است». همه چیز حیات دار است و شما می توانید با هر چیز ارتباط برقرار کنید و با آنها سخن بگویید و می فرماید جهنم هم از این قاعده مستثنی نیست و شعور خاصی دارد. وقتی جهنمی ها و معصیت کار ها و تبهکاران را می بیند، به خشم می آید و صدایش را بلند می کند. چون در آخرت، تناسب ها هم خیلی ظهور می کند، مثلاً صحبتی که با آدم های بهشتی می کنند، همراه با ناز و نوازش است. حضرت عزرائیل با اکرام و مهربانی سراغ مؤمن می آید؛ همانند غلامی که با ارباب خودش سخن می گوید و با احترام دعوتش می کند و پنج تن آل عبا (علیهم السلام) را نشانش می دهد. در نظام برزخی هم دو فرشته ی «بشیر و مبشر» بالای سرش می روند و نه فرشگان نکیر و منکر» و دائما او را مورد ناز و نوازش قرار می دهند. مثل بچه ای که وقتی از مادر متولد می شود، مادر نسبت به او بینهایت مهربانی می کند؛ اطرافیان هم با او مهربان هستند؛ این بچه یک ذره ترس ندارد. وارد عالم جدیدی شده که برایش خیلی غریب است؛ ولی اطرافیان سعی می کنند ناز و نوازشش کنند. مؤمن هم همینطور است، آن اضطراب که دارد، طبیعی است و دائماً فرشته ها و معصومین علیهم السلام او را آرام می کنند. جهنمی ها اینطور نیستند، از همین جا که می خواهند بمیرند، با درد و رنج و سختی می میرند و با شکنجه و عذاب از اینجا خارج می شوند. با شکنجه و توهین و تحقیر، به نظام برزخی منتقل می شوند و در آخرت هم وقتی جهنم آنها را می بیند، از شدت خشم فریاد می زند و آنها صدای خشم جهنم را می شنوند. این مهندسی خداست که دارد راجع به بهشت و جهنم سخن می گوید. وقتی جهنم با دیدن آنها خشمگین می شود و فریاد می زند، فرشته هایی که این صحنه را می بینند، احساس ترس می کنند و می گویند: خدایا آن طور که شایسته تو بود ما عبادتت نکردیم. برای همین بود که امام سجاد به این دسته از فرشتگان درود می فرستد. حضرت سجاد بر این عده از فرشتگان درود می فرستد؛ زیرا از مقام بلندی برخوردار بوده و به سبحات و جمال و جلال الهی واقف اند. حضرت بر فرشتگانی که واسطه ی غیب و انبیاء هستند درود می فرستد دسته ای دیگری از ملائکه عبارتند از اهل قرب؛ و اینان مقدم بر دیگر فرشتگان می باشند؛ زیرا واسطه ی بین عالم غیب و انبیاء و انسانهای کامل بوده یا حامل وحی اند و از باطن عالم، حقایق الهی را به پیامبران و زبدگان از عبادالله می رسانند و خبر ها را بدون هیچ خستگی و یا اشتباه، به پیامبران اعلام می کنند. برای انبیاء نیز راه دریافت معارف و حقایق، همان وحی است. پیامبر هم زمانی وحی را به صورت صد در صد صحیح و کامل دریافت نموده و با اطمینان تمام آن را نقل می کند. ببینید در بحث هدایت انسان، وحی امر عقلانی و فطری است. کسی که شعور سالمی دارد، درک می کند که خداوند تبارک و تعالی، خالق این نظام، برای هدایت انسانها، از بین آنها نمایندگانی را به عنوان پیامبر انتخاب می کند که اهل عصمتند و پیام هدایت خودش را از طریق همین انبیاء به انسانها می رساند. «وحی» یکی از سه شرط ایمان است. در اول سوره بقره، بعد از ایمان به غیب، می فرماید: و کسانی که ایمان دارند به آنچه که بر تو نازل شده. یعنی آن را قبول کرده اند و دلشان آن را پذیرفته است. ایمان به آنچه که بر پیامبر نازل شده، غیر از علم به خداوندو غیب است؛ غیر از علم بع غیب و انبیاء است. ایمان یعنی دل انسان باور کند که چنین چیزی اتفاق افتاده. یعنی اینکه دل انسان آرامش داشته باشد که خدا هست؛ وحی هست؛ قرآن کتاب آسمانی هست. پیامبر و ائمه را قبول کنند. به این ایمان می گویند. اینکه دل من، و نه عقل و ذهن من، بپذیرد. تا انسان دلش باور نکند مومن نیست. «این وحی فقط اختصاص به انبیا دارد و سایر مردم از آن محرومند. از این رو، آنان باید به دنبال مکتب ایشان رفته و هر چه را پیامبران دستور می دهند، بدون هیچ گونه دغدغه ای بپذیرند. نکته قابل توجه در این جا این است که انبیا هرگز از دیگران تعلیم ندیده اند؛ زیرا اگر کسانی باشند که بتوانند به انبیا تعلیم دهند، خود حتماً باید نبی و رسول باشند. خدای متعال نیز با برقراری این رابطه خاص با انبیاء علیهم السلام در مردم ایجاد اطمینان می نماید تا دسیسه گران و مکاران، اعتقادات محکم مردم را خدشه دار نکنند و آنان را از بندگی خدا به بردگی خود نخوانند؛ زیرا این دسته همواره می خواهند که مردم در همان خط حرکت کنند که ساخته و پرداخته آنان است». این نکته خیلی مهم است؛ زیرا کسانی که اعتقاد به انبیاء و خداوند ندارند، مجبورند تا آخر عمر مقلد انسانها و پیرو انسانهای گمراه و ضعیفی مثل خودشان باشند. شما سران مکاتب مختلف بشری را که در نظر بگیرید در طول تاریخ، همه به اشتباهات و ضعف خودشان اعتراف کرده اند. « از این رو، ابوجهل فقط به زمان پیامبر اختصاص ندارد و در هر زمانی ابوجهل هایی را می توان پیدا کرد که صراط مستقیم را بد جلوه می دهند و راه های شیطانی را به مردم پیشنهاد می کنند؛ چنان که امروز هم می بینیم عده ای افراد کج اندیش، به نام آزادی مطلق، مردم را به بیراهه دعوت می کنند و قصد دارند تا مردم را از خدا دور و به شیطان نزدیک سازند. البته قطعاً خود آنان می دانند که در فساد و بدی هیچ گونه موفقیتی نیست؛ ولی اغراض شوم آنان در رها بودن مردم و قابل استعمار بودنشان محقق می گردد. از این رو، خدای متعال معارف و تعالیم خود را از سرچشمه زلال وحی و به وسیله انبیا به مردم تعلیم داده تا پیوسته قداست آن حقایق محفوظ بماند و کس دیگری با القا و ایجاد شک و دودلی، مردم را به بیراهه دعوت ننماید».  من یک مثال بزنم: شما اگر تشنه باشید و بدانید آبی از سرچشمه ای در جریان است. شما ترجیح میدهی آب را از کجا بخوری؟ مسلم است از سر چشمه می خوری. از وسط راه نمی خوری که هزاران آلودگی ممکن است داشته باشد. انسانهای عاقل می فهمند و حق طبیعی شان این است که خداوند با آنها سخن بگوید. خدا برای شان راهنما بفرستد. معصوم با آنها سخن بگوید و به کمتر از معصوم هم راضی نیستند. علت این که شیعه از بزرگترین و دقیقترین مکتب برخوردارست همین است که مکتب شیعه‌، به کمتر از معصوم راضی نیست. چون غیر معصوم ممکن است، اشتباه کند. تازه اگر به علما هم اعتماد دارند، به خاطر معصومین علیهم السلام است. چون از قول معصوم و قرآن با ما سخن می گویند و از خودشان حرفی نمی زنند. اعتبار یک عالم، مرجع تقلید و ولی فقیه و اعتبار فتوایشان به این است که چقدر علم و اطلاعات آنان به معصوم و وحی بیشتربوده و خودشان به معصوم نزدیکتر باشند. «امام سجاد (علیه السلام) با یادآوری عظمت کار این فرشتگان بر آنان سلام می کند تا مردم با تمام اطمینان به اطاعت خدا روی آورند،». عرضه می دارد: خدایا به فرشتگانی که وحی و اخبار غیب را به پیامبران می رسانند تا آنها بدون دغدغه و با اطمینان کامل به ما برسانند، درود و سلام خودت را برسان. دسته ای از ملائکه که ویژه تقدیس و عبادت خداوند هستند دسته ای از ملائکه ویژه خود خداوندند و خیلی ویژه و خاصند. این فرشته ها انرژی شان را از عبادت می گیرند. حضرت در فراز ششم دعای سوم صحیفه به آنها هم درود می فرستد. فراز ششم:«و قبائل الملائکه الذین اختصصتهم لنفسک و اغنیتهم عن الطعام و الشراب بتقدیسک، و أسکنتهم بطون اطباق سماواتک، و الذین علی أرجائها اذا نزل الأمر بتمام وعدک و خزان المطر و زواجر السحاب = و نیز بر آن دسته از ملائکه درود بفرست که فقط در محضر خاص تو هستند و آنان را به سبب تقدیس خود، از شراب و طعام بی نیاز کردی و آن ها را در باطن آسمان ها جا دادی! و نیز بر آن دسته از فرشتگان دورد بفرست که در اطراف آسمان گسترده هستند و منتظر امر و وعده تو می باشند. آنان خزانه داران باران و محرک ابرها برای بارندگی هستند!». این فرشتگان همواره در حال تقدیس خداوند بوده و بی نیاز از طعامند. همانطور که حضرت موسی(علیه السلام) 40 شبی که در کوه طور بود، چنان مشغول تقدیس الهی بود که آب و غذایش دست نخورده ماند و هیچ گرسنگی و تشنگی احساس نکرد. همه ی انسانها همین شأن فرشتگان را دارند و اگر آن را تقویت بکنند، می توانند نیاز های مادی را کم کنند. ما بزرگانی از اولیا خدا داشته ایم که اینها بیماری های سخت داشتند، ولی هر وقت که خودشان اراده می کردند؛ در زمانهایی مثل ایام حج و یا ایام خاص دیگر به بدن خود عنایت می کردند و بدن کاملا بهبود یافته و سالم و قدرتمند می شد. عبادت شان را انجام می دادند و بعدا به حکمت الهی دو باره آن مریضی را به خودشان بر می گرداندند. پس ما هم این شأن فرشته ای را داریم که اگر مشغول تقدیس حق تعالی شویم، از شراب و طعام بی نیاز می شویم. این امر، بسته به قدرت روح هر کس است. در باطن عالم چه می گذرد؟ « و أسکنتهم بطون اطباق سماواتک»؛ چه اخباری امام سجاد(علیه السلام) از باطن عالم می دهد؟ وقتی می فرماید: این ها را در باطن های طبقات آسمانهای خودت جای ده»، سه اسم جمع آمده: «باطنهای، طبقه های، آسمان ها». یعنی ما آسمانهای طبقه طبقه داریم که باطن هایی دارند. مثلاً الان من و شما که اینجا نشسته ایم، فرشته ها هم هستند، ولی در باطن این دنیا هستند؛ البته در باطن نسبت به ما. آن طرف باطن اصلا معنا ندارد. آن طرف فقط ظهور هست. آن طرف برای ما باطن است. اینجا همه چی برای ما ظهور دارد؛ البته یکسری چیزهای مادی هست که برای ما ظهور ندارد و ما آنها را نمی بینیم؛ مثلِ امواج الکترونیک. مثلا یک نفر تلفن همراهش را روشن می کند و حرف می زند، شما امواج آن را نمی بینید. همین الان که من و شما اینجا نشسته ایم، میلیارد هاموج هست که حاوی تصاویر تلویزیونی است. این امواج از داخل من و شما و از دیوار، فرش ها، ستونها، از داخل سر من و شما، از داخل قلب و چشم من و شما دارد رد می شود و به دیگران می رسد. ولی ما درک نمی کنیم. ولی وجود دارد و دارد اتفاقهایی می افتد. حالا اگر این امواج را یک مقدار لطیف ترش کنیم، می شوند فرشته ها. مگر می شود فرشته های مادی را انسان نبیند؟ این امواج رادیویی و تلویزیونی و مخابراتی و ماهواره ای هیچکدام را ما نمی بینیم. نور مادون قرمز را هم  نمی بینیم. نور ماوراء بنفش را نمی بینیم. ادارکش هم نمی کنیم. من و شما اینجا نشسته ایم و همه ساکتند؛ ولی صداهای زیادی از اینجا دارد رد می شود. اگر اینجا یک گیرنده بگذاریم یا یک تلویزیون روشن کنیم، چون تلویزیون هم یک گیرنده است، می بینیم که چه چیزهایی در این مسجد دارد پخش می شود و چه تصاویری در اینجا وجود دارد. حالا اگر این گیرنده را مرتب قوی کنی، می بینی برنامه های ماهواره ها را هم می گیرد. این به این معناست که همین حالا این تصاویر دارد پخش می شود و وجود دارند که با گیرنده های قوی می توانیم آنها را ببینیم. چون قوای ما محدود است، نمی تواند این مقدار لطافت را دریافت کند. هر چه لطیفتر شوند و دستگاهها و سیستم های لطیف تر بگذاریم، کم کم می بینیم خیلی چیزهای دیگر هم پخش می شوند. خیلی خبر هاهست که ما درکش نمی کنیم، نمی شنویم و فکر می کنیم اینجا سکوت هست. ولی عالم پر از هیاهو و پر از سر و صداست. شما هزار تا تلویزیون و بیش از هزار تا رادیو در اینجا بگذارید و تک تک امواج اینها را با ماهواره بگیرید؛ می بینید که هزار نوع تصویر و برنامه و دو سه هزار نوع امواج رادیویی پخش می شود. حال اگر این گیرنده ها از یک حدی بیشتر لطیف بشود، می بینیم که ملائکه هم هستند. ملائکه مادی یا ملائکه عالم ماده، مادی هستند، مثل همین امواجی که مادی هستند و اطراف ما وجود دارند. از ملائکه عالم ماده لطیف تر، ملائکه برزخی و از اینها لطیف تر، ملائکه عالم عقل و لطیف تر از اینها روحانیین هستند که  خداوند و امام سجاد (علیه السلام) از آنها یاد می کند. پس آسمانهای هفت گانه طبقات مختلف و بطون مختلف دارند. ملائکه همین حالا و با ما هستند این فرشته هایی که الان پیش ما و شما هستند، فاصله زمانی و مکانی با ما ندارند، مثل امواج رادیویی و تلویزیونی که الان در اطراف ما وجود دارند از داخل ما رد می شوند و ما وجود آنها را احساس نمی کنیم. ملائکه هم همین جا و در باطن و غیب هستند.  وقتی «بطون» می گوییم فکر نکنید که منظور چند میلیارد سال نوری آن طرف تر از آسمانها جایی به نام برزخ هست؛ خیر برزخ همینجاست. باطن همین عالم، برزخ است. دنیا با آخرت با هم یکجا هستند، مثل رحم مادر و دنیا. رحم مادر و دنیا در یک جا هستند. ما برای جنین در رحم بطون هستیم و جنین در رحم هم برای ما باطن است چون دسترسی به آن بچه نداریم. ما برای خودمان ظهوریم؛ ولی برای جنین باطنیم. بچه که متولد شد، در باطن می آید. می بیند در این 9 ماه که هیچ صدایی نمی شنیده و هیچ خبری نبوده و در یک جای تنگی احساس تنهایی می کرده، هزاران نفر در یک فاصله ی بی فاصلگی داشتند او را رصد می کردند و از او سونوگرافی می گرفتند؛ ضربان قلبش را می شنیدند؛ ضربه های پایش را احساس می کردند و منتظرش بودند و از احوالات او کاملا خبردار بودند. بعد از چندسالی که بچه بزرگتر می شود و شعورش را پیدا می کند، مادر عکس های دوران جنینی (عکس های سونوگرافی) او را نشانش می دهد و می گوید آن موقع این شکلی بودی و الان به این شکل در آمده ای. همه ما هم همین طور هستیم. همه ی عوالم همین جا حضور دارند، همین لحظه که ما داریم صحبت می کنیم، آنها کلام ما را می شنوند و احوالات ما را می بینند و در نظر دارند. احاطه کامل به وجود ما دارند. اما ما چون آنها را ادراک نمی کنیم، می گوییم غیب و پنهان است. غیب یعنی آنچه که پنهان است. می گوییم امام زمان غائب است، یعنی ما او را نمی بینیم وگرنه حضرت حاضر است و می بیند. خزانه داران باران و محرک ابرها «و الذین علی أرجائها اذا نزل الأمر بتمام وعدک» امام سجاد (علیه السلام) می فرماید و نیز به آن دسته از فرشتگان که در اطراف آسمان گسترده هستند و منتظر امر و وعده ی تو می باشند درود نثار فرما. همه جای این آسمان پر از این فرشته هاست که آنان خزانه داران باران و محرک ابر ها برای بارندگی هستند.  با توجه به این اطلاعات تخصصی که امام زین العابدین می دهد، متوجه می شوید که چگونه در صحرای طبس وقتی که آمریکایی ها آمدند، طوفان شن شد. شما دیدید قدیم ها که می خواستند برنج یا عدس پاک کنند، سینی را تکانی می دادند و یک فوت می کردند، اشغالها کنار می رفت و همینطور دو باره تکان می دادند و فوت می کردند. همینطور در صحرای طبس یکی از این فرشته ها صورتش را می آورد جلو یک فوت کوچولو می کند و این شن ها بلند می شوند و به اسباب بازی ها و هواپیما های آمریکایی ها می خورند، بالگردها هم به همدیگر می خورند و زمین گیر می شوند. برای ایجاد سونامی، خدا به یکی از این فرشته ها دستور می رسد که به یکی از  این دریا ها بزن و می زند و می بینیم که یک دفعه 30 متر آب این دریا ها بالا می آید و هزاران نفر کشته می شوند. فرشته خیلی قدرت دارند؛ فرشته یک اشاره کوچک، یک فوت آرام به اقیانوس بکند، 30 متر آب اقیانوس بالا می آید. اسماء جلاله ای هست که یک دفعه ظهور می کند و انسان به وحشت می افتد. آب با ارتفاع 30 متر یک دفعه در خشکی بیاید، چه اتفاقی می افتد؟ کل آب اقیانوسها در یک ناخنش جمع می شود. یک دفعه طوفان می فرستد، گاهی زلزله می فرستد. شما در قرآن سوره زلزال را نگاه کنید:«اذا زلزلت الارض زلزالها» زلزله برای فرشته ها یک کار سبک است یا تکان دادن کهکشانها؟ اینطور نیست که فرشته غایت قوایش را به کار بگیرد و اینجا یک زلزله ایجاد کند. شما دیدید اگر یک قطره آب روی یک مورچه بیافتد، مورچه می گوید یک دریا آب آمد و ما غرق شدیم. اگر با قطره چکان در لانه ی مورچه ها آب بچکانی، می گویند سیل آمد. اگر یک فوت کنید؛ لانه شان را می برد. عنکبوت با تار هایش برای خود خانه می سازد. شما هم یک ضربه یا یک تکان کوچک بدهید، عنکبوت می گوید چه زلزله ی شدیدی آمد که خانه ی ما را کَند و برد. یا یک نوزاد 4- 5 ماهه اگر دستش بخورد به لانه عنکبوتها و آن را خراب کند، عنکبوتها نگاهش کنند می گویند این چه غولی است؟ بچه 4-5 ماهه به نظرشان یک غول می آید. این مثالها برای روشن شدن بحث است که خوب بتوانید تصور کنید. این فرشتگانی که در طبقات آسمانها هستند، اینها خزانه داران باران و محرک ابرها برای بارندگی هستند و منتظر وعده و امر خداوند می باشند و حضرت سجاد علیه السلام به این فرشتگان درود می فرستد.   [1] - سوره فرقان/12.   [2] - آیات 4 و 5 سوره زلزال. [3] - سوره قصص/80.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 8635
زمان انتشار: 4 دسامبر 2017
| | | | | |
(51)با اعمال‌تان حضرت رسول اکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله) را ناراحت نکنید

شرح زیارت جامعه کبیره (51)؛ 96/9/9

(51)با اعمال‌تان حضرت رسول اکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله) را ناراحت نکنید

قلب و روح اهل بیت علیهم‌السلام محل هبوط و استقرار وحی الهی است. چون امام مقام خلیفه اللهی دارد، یعنی جانشین خدا در زمین است و باید عوالم خلقت توسط این شخص مدیریت شود. چیز هایی که دائما توسط فرشتگان به معصومین عرضه می شود،‏ عمل تک تک افراد است که مایه سرور یا ناراحتی آنها می‌شود.

مدیریت این نظام عوالم خلقت مثل فرشتگان در اختیار امام قرار باید می‌گیرد. بنابراین، مسئله‌ی وحی مسئله‌ی از نوع وحی تشریعی نیست، یعنی قوانین دینی فقط اختصاص به پیغمبر ندارد. یکی از چیزهایی که دائماً به پیامبر و معصومین (علیهم‌السلام) عرضه می‌کنند، عملکرد بندگان خداست. آن هم نه فقط به امامی که زنده است، بلکه به همه ائمه معصومین. در این خصوص آیاتی بیان می‌شود که بیانگر این مطلب است: سوره توبه آیه 105 می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ= و بگو: عمل کنید که خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می‌نگرند». افراد زیادی داریم که مؤمن و اولیای خدا هستند. آیا اینها اعمال بندگان خدا را می‌بینند؟ منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی هستند؟ امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ به این سوال فرمود: «المؤمنون هم الأئمه= مومنون همان ائمه هستند» که عمل ما را می‌بینند، یعنی واقف بر عمل ما هستند. یکی از چیز هایی که دائما توسط فرشتگان به معصومین عرضه می‌شود،‏ عمل تک تک افراد است. در روایت زیبائی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که: «مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)؟ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: كَیْفَ نَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ: أَمَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَیْهِ، فَإِذَا رَأَى فِیهَا مَعْصِیَةً سَاءَهُ ذَلِكَ،فَلاَ تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)وَ سُرُّوهُ= چرا رسول خدا را ناراحت مى‌كنید؟ گفتم: فدایت شوم چگونه ایشان را ناراحت مى‌كنیم ؟ فرمود: آیا خبر ندارید كه اعمال شما بر ایشان عرضه مى‌شود، و اگر گناهى را مشاهده نماید از آن ناخرسند مى‌شود؟ پس رسول خدا را ناراحت نكنید». اعمالتان که بر پیغمبر عرضه می‌شود و اگر در اعمال‌تان گناه و معصیتی ببیند، حضرت ناراحت می‌شود. پس ناراحتش نکنید و خوشحالش کنید. ما می‌توانیم همین الان هم در زندگی‌مان پیغمبر و ائمه را خوشحال کنیم. در بعضی جاها دیدید که می‌نویسند: «در این مکان توسط دوربین مدار بسته کنترل می‌شود»، یعنی هر کاری کنید، می‌بینند. روح ما نیز با کل مجموعه معصومین در ارتباط است. در محضر همه شان هستیم. همه آنها چشم در چشم ما را می‌بینند. شخصی به نام داوود می‌گوید، نزد امام صادق علیه‌السلام نشسته بودم كه حضرت بى‌مقدمه فرمود: «یا داوودُ، لَقَد عُرِضَت عَلَیَّ أعمالُكُم یَومَ الخَمیسِ فَرأیتُ فیما عُرِضَ عَلیَّ مِن عَمَلِكَ صِلَتَكَ لاِبنِ عَمِّكَ فُلانٍ ،فسَرَّنی ذلكَ إنّی عَلِمتُ صِلَتَكَ لَهُ أسرَعَ لِفَناءِ عُمرِهِ و قَطعِ أجَلِهِ. قالَ داوودُ: و كانَ لی ابنُ عَمٍّ مُعانِدا ناصِبا خَبیثا بَلَغَنی عَنهُ و عَن عِیالِهِ سُوءُ حالٍ فصَكَكتُ لَهُ بِنَفَقَةٍ قَبلَ خُروجی إلى مَكَّةَ فلَمّا صِرتُ فِی المَدینَةِ أخبَرَنی أبو عَبدِ اللّه ِ علیه السلام بِذلكَ = اى داوود! روز پنجشنبه اعمال شما به من عرضه شد. در میان كارهایى كه از تو به رؤیت من رسید، كمكى بود كه به پسر عمویت، فلانى، كردى و من از این كار خوشحال شدم. این صله و كمك تو نابودى عمر او و كوتاه شدن اجلش را سرعت بخشید. داوود مى‌گوید: پسر عمویى داشتم كه فردى معاند و دشمن اهل‌بیت و پلید بود. خبردار شدم كه او و خانواده‌اش در وضع مالى بدى به سر مى‌برند. لذا پیش از آن كه راهى مكّه شوم، مبلغى خرجى برایش حواله كردم. چون به مدینه رفتم، ابوعبداللّه (امام صادق علیه‌السلام) مرا از این كار خبر داد». این روایت، به ما درس اخلاق می‌دهد که به من خبر رسید که وضع مالی پسر عموی ما که ضد ائمه هم است خبیث و معاند و بد است و گرفتار مشکلات اقتصادی است: من یک مقدار پول برایش فرستادم قبل از این که مکه بروم، وقتی رسیدم به مدینه خدمت امام رسیدم، برای این که وظیفه‌اش این بوده. فامیل و بستگان جزء ارحام ما هستند. مثل پدر و مادر که حقش بر انسان در هیچ شرایطی برداشته نمی‌شود یا م معلم و استاد که تحت هر شرایطی، حتی کافر هم باشند، اما حقوقی به گردن ما دارند و از بین نمی‌رود. درسی که حضرت به ما می‌دهد‏ این است که فامیل و ارحام ما، مسلمان یا غیر مسلمان ندارد. اگر کمکی خواستنی، حتی اگر دوستشان هم ندارید، ولی به آنها کمک کنید. البته گاهی کمک به او موجب تضعیف دین است. این بحث دیگری است و جنبه ثانویه پیدا می‌کند که در این شرایط باید حواسمان باشد. ولی در غیر این صورت، هر نیازی غذایی، مالی، درمانی و... داشته باشد،‌ باید به او کمک کرد. هر چند بی دین هم باشد. در تاریخ اسلام بسیار اتفاق افتاده که یک آدم مسلمان مؤمن، به بستگان فاسق‌های خودش کمک کرده و آنها مؤمن شدند. اگر انسان بخواهد در قربش به خداوند رشد کند و در مسیر انسانیت قرار بگیرد، اسم رحمان را بیشتر روز به روز در خودش جلوه بدهد. نسبت به همه کس و همه چیز مهربانتر باشد. پس در این روایت به دو اصل مهم اشاره شد: اول این که امام می‌گوید روز پنجشنبه اعمال شما بر من عرضه می‌شود و من اعمال شما را دیدم که تو به فامیلت کمک کردی و دیگر این که این اعمال شما بر پیغمبر هم عرضه می‌شود و او را ناراحت یا خوشحال می‌کند. حج بدون ولایت پذیرفته نیست اگر کسی بخواهد حجش را تمام کند، باید بعد از مراسم حج به لقاء و ملاقات ما بیاید. امام باقر (علیه‌السلام) می‌گوید: «تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الامامِ= تمامیت حج به ملاقات با امام است». حج باید با ولایت پذیرفته شود. بعد از حج برای این که عمل‌تان و حج‌تان قبول شود باید به محضر امام برسید. این که خدا امیرالمؤمنین را هنگام تولد در خانه خودش می‌برد و آنجا متولدش می‌کند، برای این است که خدا مخصوصاً به تمام دنیا اتمام حجت می‌کند و شاهد می‌گیرد. هیچ شیعه یا سنی سراغ ندارید که بگوید: امیرالمؤمنین در کعبه متولد نشده، آن محل شکافی که دیوار دهان باز کرده، هنوز سر جای خودش است و هیچ کس نتوانسته تا به حال آن محل را بپوشاند. خدا هنوز آن را به عنوان حجت قرار داده تا به ما بفهماند که روح توحید، ولایت است. اساساً بدون معصوم هیچ کس به معنای واقعی نمی‌تواند خدا را به بشناسد و هیچ معرفت الله، سلوک الی الله و تخلق به اخلاق الهی و رسیدن به مقام محمود بدون معصوم نمی‌تواند به آنجا برسد. اعمال ما به امامان عرضه می شود گاهی برای انسان سوال می‌شود که آیا حضرات معصومین مثلاً امیرالمومنین، امام حسین، امام رضا و... حواسشان به ما هست یا نه؟ برای دریافت پاسخ به کلام امام رضا (علیه‌السلام) توجه می‌کنیم و پاسخ را می‌شنویم: «عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ أَبَانٍ الزّیّاتِ وَ كَانَ مَكِیناً عِنْدَ الرّضَا ع قَالَ قُلْتُ لِلرّضَا: «ادْعُ اللّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی، فَقَالَ: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟ وَ اللّهِ، إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی كُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ». قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذلِكَ، فَقَالَ لِی: «أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»؟»= عبدالله بن ابان زیات كه نزد حضرت رضا علیه‏‌السلام منزلى داشت. گفت به حضرت عرض كردم: براى من و خانواده‌‏ام بدرگاه خدا دعا بفرما. فرمود: مگر من دعا نمى‏‌كنم؟! بخدا كه اعمال شما در هر صبح و شام بر آن حضرت عرضه می‌شود، عبدالله گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم، سپس به من فرمود: مگر تو كتاب خداى عزوجل را نمى‏‌خوانى كه فرماید؟ «بگو در عمل كوشید كه خدا و رسولش و مؤمنان كردار شما را مى‌‏بینند». پس اهل بیت و معصومین (علیهم‌السلام) حواسشان به ما هست. در وداع امام رضا (علیه‌السلام) این گونه به حضرت خطاب می‌کنیم: «اجْعَلُونِی فِی هَمِّكُم = مرا هم از همت بلند خود بهره‌مند سازید»، یعنی آقا زیادی به من فکر کن، من را جزء دغدغه هایتان قرار بدهید. حضرت فرمایشی دارند که مؤمنون چه کسانی هستند: «إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا فَاحذَروا فَلْیَستَحْیِ أحَدُكُم أن یُعرَضَ عَلى نَبِیِّهِ العَمَلُ القَبیحُ = اعمال شما بر رسول خدا عرضه مى‌شود؛ خواه آن اعمال نیكویى‌ها و طاعات باشد و خواه بدى ها و معاصى پس بنا بر این برحذر باشید و هر یك از شما باید حیا كند كه كار زشت بر پیامبرش عرضه كند». من بارها عرض کردم که ما مثل کسانی هستیم که در یک گنبد شیشه ای قرار داریم و آن طرفش را نمی‌بینیم و همه ما را می‌بینند. اگر کسی روزی چندبار تمرین و تمرکز بگیرد که این حجاب را از خود بردارد. در این صورت، نگاه دو طرفه خواهد بود. هر وقت هم می گوییم از عمل زشت حیا کنید، منظور فقط گناهان ظاهری نیست. ما فحشاهای باطنی بسیاری داریم که خیلی بالاتر از فحشاهای ظاهری هستند. این که تو در محیط خانه با زن و بچه ات، با پدر و مادر، با دیگران و ... چگونه رفتار می‌کنید یا وقتی حسادت می‌کنید‎؛‎ غیبت یا‏ خبرچینی می‌کنید‎، کینه به دل می‌گیرید و ... اینها همه بی‌حیایی بزرگی هستند که پیغمبر و ائمه آنها را می‌ببیند و می‌شنوند. پس منظور از این که حیا داشته باشیم به غیر از گناهان ظاهری، فحشاهای باطنی هم شامل می‌شوند. حیا هم یعنی من بدانم دائماً جلوی چشم خدا و معصومین هستم. آن وقت آدمی تنها هم که باشد، حیا می‌کند. اگر از ما سوال کنند که چطور بر عصبانیت یا حسادت مان غلبه کنیم؟ پاسخ این است که توجه به این مسئله کنیم که ما را می‌بینند. بنابراین، متوجه باشیم که وقتی غافل می‌شویم، پایمان می‌لرزد و نیز توجه کند که «مهبط الوحی» شوخی نیست، یعنی امام لحظه به لحظه گزارش تان را دارد. زیارت

صوت

1 - (51)با اعمال‌تان حضرت رسول اکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله) را ناراحت نکنید

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 7941
زمان انتشار: 26 نوامبر 2017
| | | | | |
(50) «وحی» اعلام احکام کلی است یا از آینده خبر می دهد؟

شرح زیارت جامعه کبیره ؛ جلسه 50 ؛ 96/9/2

(50) «وحی» اعلام احکام کلی است یا از آینده خبر می دهد؟

«مَهْبِط الوَحْى» یعنی محل هبوط یا همان نزول وحی رسیدیم، یعنی همانطور که وجود و قلب معصوم، «مختلف الملائکه» یعنی محل نزول ملائکه است، «مهبط الوحی» نیز هست. یعنی وحی هم بر قلب مبارک معصومین (علیهم السلام) هبوط می کند.

در شرح زیارت جامعه کبیره به چهارمین فقره آن که «مَهْبِط الوَحْى» است رسیدیم. «مهبط» اسم مکان است. هبوط یعنی محل نزول و استقرار وحی. وقتی می‌گوییم «مهبط الوحی» یعنی شما (معصوم) جایگاه و قرارگاه وحی هستید. برای درک مفهوم «مهبط الوحی» لازم است در ابتدا دو واژه «هبوط» و «وحی» توضیح داده شود. وحی یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی. وحی در معنای لغوی، یعنی اعلام کردن پیامی با صراحت و بدون آنکه کسی بفهد و فقط پیام که داده می‌شود، آن را می‌فهمد. حالا ممکن است خودش به دیگران هم بگوید که به من وحی شده، آن یک بحث دیگری است. گاهی به شما هم وحی می‌شود. مثلا می‌گوید یک دفعه به من الهام شد که چنین کاری بکنم. از نظر اصطلاحی، وحی یعنی خداوند تبارک و تعالی پیام‌های هدایت انسان‌ها را به بعضی افراد که از انبیا هستند، بخاطر ظرفیت بالائی که دارند وحی می‌فرستد. این وحی  که این خود دو گونه است: وحی تشریعی و وحی تسدیدی. وحی تشریعی به همراه قانون و شریعت است. مثل این که نماز چگونه باشد، روزه به چه شکلی باشد. پس شریعت به وسیله وحی به انبیا، احکام و قوانین کلی را می‌دهد و آنها هم در خدمت مردم قرار می‌دهند. البته در شریعت یک سری قوانین کلی گفته می‌شود که پیامبر آنها را به مردم اعلام می‌کند. جزئیات آن قوانین هم به پیغمبر از طریق وحی نازل می شود. ولی دیگر پیغمبر جزئیاتش را به مردم نمی گوید، بلکه آنها را برای مردم شرح می دهد. در قرآن هم به این مسئله اشاره شده است. مثلا در قرآن احکام کلی نماز ذکر شده است. ولی نماز حکم های زیادی دارد. این حکم ها به پیامبر وحی شده، اما نه در قرآن، بلکه در طول زمان. پیامبر هم با زبان خودش آنها را برای مردم توضیح می دهد. سایر معصومین هم همین طور بودند. چون مختلف الملائکه بودند و  فرشته ها به محضر آنها مشرف می شدند، جزئیاتی را از خداوند دریافت می کنند.. جزئیات احکام که باید در هر زمانی بیان کنند را می گفتند. پس «وحی شریعتی» فقط به پیامبر نازل می شود. ائمه صاحب شریعت نیستند. آنها همان شریعت پیامبر را دارند و همان را بیان می‌کردند؛ اما صاحب کتاب و نبوتی نیستند. اگر وحی دریافت می‌کنند، از نمونه وحی‌هایی است که بیشتر تبیین دین است، در طول زمان. مثلا امام اگر می خواست در مورد موضوعی تصمیمی بگیرد، فرشته می آمد و از قول خداوند می گفت که این کار را بکن. گاهی وحی اساسا با شریعت کاری ندارد. این وحی‌ها از نوع دسته دوم است، یعنی «وحی تسدیدی» است. تسدید یعنی محکم کردن. امام احتیاج دارد در بعضی مقاطع تصمیمات خاصی بگیرد؛ یا اتفاقاتی که قرار است در آینده بیفتد، توسط فرشته ها خبرهایی به امام می رسانند. به این وحی تسدیدی می گویند. مثل حضرت زهرا س که جبرئیل از خدا برای او وحی می آورد. این وحی تشریعی نبود. در مصحف حضرت زهرا حتی یک حکم تشریعی وجود ندارد. همه اش اخبار آیندگان امت پیامبر است. اعمال هر یک از انسان ها تا روز قیامت به محضر امام می رسد امام صادق (علیه‌السلام) در مورد ائمه می‌فرماید: «هُمُ الائِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَیْهِمْ اَعْمالُ الْعِبادِ کُلَّ یَوْمٍ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ= در هر روز کارهای بندگان و مسلمانان بر ائمه اطهار عرضه می‌شود و این کار تا روز قیامت ادامه دارد». این نوع دیگری از وحی است، یعنی هر بنده خدائی هر کاری بکند، ائمه می دانند. تا روز قیامت ائمه می دانند که چه کسی چه کاری کرده است. امام زمان (علیه‌السلام) توسط خداوند تبارک و تعالی مسئول اداره عالم است، یعنی خداوند او را واسطه عالم کرده است،  ائمه دیگر نیز این گونه هستند. یعنی اگر شما خدمت امام رضا (علیه‌السلام) بروید، او حی و حاضر است. امام مرده نیست. فقط بدنش گرفته شده. آنها بر همه کارهای ما آگاه هستند. انواع وحی داریم من انواع وحی را توضیح بدهم تا برویم سراغ این که بر ائمه چه نازل می شود. گفته شد که وحی به معنای لغوی عبارت است از اعلام سریع. قرآن کریم در 5 مورد کلمه «وحی» را به کار برده است که من اینها را می‌گویم. الف) یکی همان وحی اصطلاحی است که بر ائمه نازل می شود. «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْكَ مِنَ الْكِتَابِ [1]= آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است را بخوان» این نوعی از وحی است. ب) نوع دیگر، وحی غریزی و فطری است که خداوند می فرماید: «وَ أَوحى رَبُّكَ إِلَى النَّحلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا=[2]  و پروردگار تو به زنبور عسل وحی نمود که خانه‌هایی در کوه برگزین». این وحی که به زنبور عسل شده به خیلی ها از حیوانات دیگر هم شده است. در وحی غریزی همه موجودات می دانند  که وظیفه شان چیست. در واقع یک فرمان و دستوری از طرف خداوند به آنها می رسد.  ج) یک وحی دیگر داریم که به صورت نفخات رحمانی است، یعنی به صورت حالتی از الطاف الهی بر ما الهام می‌شود که ما آن را در دعاهایمان از خداوند درخواست می‌کنیم. مثل «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ إِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی[3]= و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر بده و چون (از آسیب فرعونیان) بر او ترسان شوی، به دریایش افکن و دیگر هرگز مترس و محزون مباش». وحی به مادر موسی در واقع وحی و پیام رحمانی است که قلب مادر موسی به وسیله آن آرام می شود. د) یک نوع وحی است که مربوط به شیاطین است. «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوكُمْ= [4] و شیاطین سخت به دوستان و پیروان خود وسوسه کنند تا با شما به جدل و منازعه برخیزند». شیاطین به دوستان خودشان وحی می‌کنند که در قرآن به چند نمونه از این پیام های شیطانی اشاره شده است. مثلا کسانی که شیطان پرست می‌شوند و تابع و تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرند، جنایت، گناه و معصیت به آنها وحی می‌شود. شما نگاه کنید در خیلی از فیلم‌های هالیوودی صحنه های کثیف، آلوده و خشن و زشت و کشنده وجود دارد. شما از خودتان سوال می‌کنید که این کارگردان چطور توانسته این فیلم را بسازد؟ یا مثل داعشی‌ها که شیوه‌های آدم‌کشی‌های مختلفی دارند. اینها چطور می‌توانند به راحتی آدم بکشند؟ آدم را زنده زنده بسوزانند و از آن لذت ببرند؟ در حالی که یک انسان طبیعی به راحتی نمی‌تواند این کارها را کنند. یقینا شیطان به کارگردان ها، فیلم سازها و نویسنده‌های هالیوودی الهام می‌کند. انواع جنایت ها و شیوه های جنایت را وحی می‌کنند که تو برو این کار را بکن. شیوه‌هایی که انسان را متحیر می‌کند. چنین جنایت کارانی قطعا مورد حمایت و الهام شیطان هستند  و شیطان به آنها وحی می‌کند. برخی تحت ولایت شیطان، دست به جنایت و معصیت می زنند وقتی انسان تحت ولایت شیطان قرار گرفت، یک دفعه، شخصیتی پیدا می‌کند که خودش هم باور نمی کند. خانم می گوید من با این آقا ازدوج کردم. اول نماز می خواند، مومن بود، اما حالا که وضعش خوب شده، دیگر نماز نمی خواند. انسان به محض این که خط معصوم را رها کرد، تحت ولایت شیطان قرار می گیرد. وقتی تحت ولایت شیطان رفت، دیگر شیطان ولی اوست. فقط مومنین هستند که خدا ولی آنهاست. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ[5] = خدا ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کند». آدمی که به سمت شیطان رفت، از خدا و دین جدا می‌شود و تحت لوای شیطان می رود. حالا که تحت ولایت شیطان است، دیگر با زن و بچه‌اش، با خانواده همسرش و با زیردستش شیطانی عمل می‌کند. مثل انواع حقه بازی که امروزه در جامعه دیده می‌شود. مانند کسانی که غذاهای فاسد یا داروهای تقلبی درست می‌کنند و به دست مردم می‌دهند. این ها بندگان شیطان هستند. انسان باید حواسش به خودش خیلی باشد. در بعضی از روایت‌ها هشدار داده شده که انسان بعضی کارها را انجام بدهد، تحت ولایت شیطان قرار می گیرد. اینها را باید شناسائی کرد که کدام گناه و معصیت‌ها هستند که اگر انسان به سمتش برود، تحت ولایت شیطان قرار می گیرد. کسی که تحت ولایت شیطان قرار گرفت، تصمیماتش دیگر تصمیات الهی نیست. همه اش شیطانی خواهند بود. مثلا همسر انتخاب می کند، تحت ولایت شیطان انتخاب می کند. رشته انتخاب می کند، تحت فرمان شیطان است. در همه زمینه ها شیطانی عمل می کند. قلبش به روی شیطان باز می شود و عضو شیطان می شود. دائما شیطان به او فرمان می‌دهد. این شیاطین، شیاطین انسی و جنی هستند. همان طور که قرآن کریم فرمود. ه) الهام و اشاراتی که رمزگونه است. گاهی مربی یا فرمانده به شما با اشاره یک شیوه ای، فرمان و فرمولی را صادر می‌کند. مثل این آیه قرآن که می‌فرماید: «فَاوحی الَیهِمْ انْ سَبِّحُوا بُکْرَةً و عَشِیا= به آنان اشاره کرد که صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کنید. [6]»  منظور از وحی زکریا در این آیه، اشاره کردن است. او حرفی نزد، اما پیامش را با اشاره به دیگران رساند. پس وقتی می‌گوییم «و مهبط الوحی» فرشتگان مرتب به محضر معصومین نازل می شود. هم وحی تشریعی دارند . آن هم در تبیین و بسط شریعت (نه خود شریعت، چون شریعت مخصوص پیامبر است) و هم وحی تسدیدی دارند. سوره قدر حقانیت تشیع را اثبات می کند اکر بخواهیم در دنیا حقانیت تشیع را اثبات کنیم، یک راهش این است که سوره قدر را درست بفهمیم. «یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِكُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا= اى گروه شیعه، با سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ محاكمه كنید تا پیروز شوید، بخدا سوگند كه این سوره حجت خداى تبارك و تعالى است بر خلقش پس از پیغمبر (ص)، به راستى آن سَرْوَر دین شما است و به راستى آن نهایت دانش ما است».  این عظمت سوره قدر است. اگر کسی از شما سوال کرد «شیعه بودن خود را ثابت کن! یا چرا شیعه هستی؟ چه جوابی داری که بگویی؟». پیامبر فرمود بعد از من امتم به ۷۳ فرقه تقسیم می شوند که فقط یک فرقه شیعه هستند. حالا شما چه استدلالی دارید که دین تان حق است؟ حضرت می فرماید با سوره قدر احتجاج کنید تا بر دشمنتان پیروز شوید. قسم به خدا که این سوره، حجت خدا بر خلق خداست. خدا حرفش را در این سوره زده است. بعد از پیغمبر، این سوره حجت خداست. تعبیری که حضرت در این سوره کرده، این است که این سوره سرور دین شماست و بزرگترین دلیل مذهب شما دانش ماست. گفتند که اگر می خواهید از این سوره استفاده کنید، این طور بگویید: پیغمبر از دنیا رفت. آیا شب قدر هم از دنیا می رود یا نه!؟ قطعا از دنیا نمی رود. شب قدر همیشه وجود داشته است. قبل از پیغمبر و بعد از پیغمبر هم وجود دارد. خود پیغمبر هم فرمودند که بعد از من شب قدر وجود دارد و از بین نمی رود. قرآن هم می گوید: «تنزل الملائکه و الروح». تنزل فعل مضارع است و معنای استمرار دارد. ملائکه و قرآن در شب قدر نازل می شوند و تقدیرات همه چیز را می آورند. تنزل الملائکه و الروح بازن ربهم من کل امر». در این سخن دو حالت بیشتر وجود ندارد: یا فرشته ها پائین می آیند و بر می‌گردند که این کار عبث است؛ یا مقادیر و تقدیرات را می‌آورند و به کسی می دهند. یعنی نازل می کنند تا به کسی بدهند. حالا  سوال این است که ملائکه و روح به چه کسی نازل می شوند و تقدیرات را به چه کسی می دهند؟ حضرت در انتها در پاسخ به این سوال می فرماید که آن شخص امام زمان است. در هر زمانی یک امامی وجود دارد که حجت خداست و ملائکه و روح بر او نازل می شوند. بنابراین،  از این سوره می توانید برای ثابت کردن دین تان استفاده کنید. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إنَّ المَلائِكَةَ یَطوفونَ بِنا فیها = فرشتگان در آن شب گِرد ما مى چرخند».  پس مهبط الوحی را دقت کنیم که چه هست؟ جلسه بعد عمیق تر خواهیم رفت تا بیشتر پدرمان را بشناسیم. ما تا ندانیم پدر و مادر ما کیست، اصلابه قیمت نمی توانیم زندگی کنیم. اگر نشناسیم، همه ی سعادت و شادی و آرامش و لذت دنیا را از دست می دهیم. معنویت دنیا را از دست می دهیم و در نهایت، مردن مان مردن بدی خواهد بود. شما باید بدانید که خانواده اصلی تان کیست. درس مهم خانواده این است که شما باید بدانید مقام خانواده و جایگاه خودت در این خانواده کجاست. باید بفهمیم که ما بر روی زمین چه کاره هستم و برای چه به این دنیا آمده ایم؟ خلقت ما برای چیست و تکیلف اصلی ما بر روی زمین چیست؟ امام شناسی/ انواع وحی/ لایت شیطان/ اثبات تشیع/     [1] . سوره عنکبوت/آیه 45. [2] . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) ؛ جلد1  صفحه 427 [3] . سوره قصص/آیه 7. [4] . سوره انعام/آیه 121. [5] . سوره بقره/ آیه 257. [6] . سوره مریم/آیه 11.

صوت

1 - (50) «وحی» اعلام احکام کلی است یا از آینده خبر می دهد؟

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 6199
زمان انتشار: 8 مارس 2017
| |
بشر ذاتاً نیاز به عصمت دارد

استاد محمد شجاعی

بشر ذاتاً نیاز به عصمت دارد

ما برای سعادتمند شدن، به وحی نیاز داریم. نه تنها بر پیامبر وحی می شود بلکه او «عصمت» هم دارد. بشر نفساً و ذاتاً نیاز به عصمت دارد. انبیا معصومند، نه این كه چون خدا گفت پیامبر معصوم است، پس معصوم باشد. یا این که عصمت یك مقام تشریفاتى باشد، خیر. نفس بشر فریاد مى‏ زند: من با انسان غیر معصوم و انسانى كه اشتباه مى‏ كند و علمش نسبى است و خطا و گناه ‏می کند، نمى‏ توانم اعتماد كنم. به همین دلیل خداوند انبیا را معصوم فرستاد. امامان هم كه بعد از پیامبر سرپرستى مردم را بر عهده می گیرند، معصوم هستند. آنها هم برای این که نفسِ ما نیاز به معصوم دارد، باید معصوم باشند. چون ما به غیر معصوم نمی توانیم اعتماد کنیم. نفس بشر فریاد مى ‏زند: من به انسان غیر معصوم و انسانى كه اشتباه مى‏ كند و علمش نسبى است و خطا و گناه ‏می کند، نمى‏ توانم اعتماد كنم.   برگرفته از بحث سعادت و شقاوت جلسه 24

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 5891
زمان انتشار: 13 اکتبر 2020
| | |
وجود مقدس پیامبر اکرم ص بزرگترین هدیه و نعمت برای همه است

ستایش مقام پیامبر (ص)، جلسه 2، 1387/01/24

وجود مقدس پیامبر اکرم ص بزرگترین هدیه و نعمت برای همه است

بعد از خدا وجود پیامبر از همه نعمت ها بزرگ تر است. خداوند با دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگترین هدیه و نعمت را به ما داده است‏، اگر این حقیقت را بفهمیم در قیامت از نزدیکترین اشخاص به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم.

امام سجاد (علیه السلام) در این دعا بعد از حمد خداوند به طور ریاضی سراغ اول تجلی خدا یعنی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته است‏، زیرا امام نعمت های الهی را با نظم منطقی الهی می بیند؛ لذا کاملترین انسان یعنی امام سجاد (علیه السلام) مهمترین نعمت را توحید می داند و بعد رسالت و پیامبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم). محال است کسی که حیوانیت بر او حاکم است خدا را نعمت بداند، یا توحید را نعمت بداند. درک اینکه خدا هست، خودش را اله ما قرار داده، ما را آفریده، این کار آدمها است که باطن انسانی دارند. انسان بدون باطن انسانی نمی تواند این حمد ها را به جای آورد. ما اگر در کلاس صحیفه این حمد ها را ذهنی درک کنیم، اما باور نکنیم و به داشتن پیامبر سر مست نباشیم و وجود ما با حضرت اتحاد برقرار نکند، هنوز باطن انسانی پیدا نکرده ایم. اینکه قند در دل انسان آب شود که رسول الله را دارد، خیلی دلشاد باشد که رسول خدا مال اوست، تجلی حق مال اوست، خیلی سرمستی دارد. حمد خداوند برای وجود پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) در دعای دوم صحیفه سجادیه حمد و ستایش مخصوص خدایی است که بر ما منت نهاده و پیامبر خود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را برای ما فرستاد. در این دعا حمد خداوند اینگونه آغاز می گردد:«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ = ستایش برای خداست كه بر ما منّت نهاد و پیامبر خود، محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ، را به سوی ما فرستاد، نه به سوی امت‌های پیشین و مردمانِ گذشته». امتهای دیگر پیامبر داشتند، ولی هیچ کدام رسول الله را نداشتند. این خیلی مهم است که قرنها گذشته و ما رسول الله را داریم. معاویه در نامه تحقیرآمیز به امام علی (علیه السلام) این گونه می نویسد: «کسی نبود جلوی کتک خوردن تو و زن و بچه ات را بگیرد» – این حرف خیلی توهین آمیز بوده- امام در جواب، دارایی ها و ثروت خود را می شمارد و می فرماید: ما رسول الله را داریم. معاویه! دارایی تو هند جگر خواره است، پدرت معلوم نیست، کی است؟ اما ما پیامبر را داریم. خوش به حال کسی که پیامبر را در زندگی اش ببیند و با داشتن او احساس فقدان نکند ذلت نداشته باشد. امام سجاد (علیه السلام) در این دعا به دو مسئله اشاره کرده اند، «دین» و «رسول». پیامبر، رسولِ خاتم و دینِ اسلام، دین ِخاتم و آخرین دینی است که خدا بر خلق نازل کرده است. بنابراین هر کس بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ادعای نبوت و نزول جبرئیل کند، دروغگوست. غیر از نبوت خاتم النبیین، که «نبوت تشریعی» است و دین آورده، «نبوت باطنی» هم داریم که هیچ وقت به پایان نمی رسد، یعنی خدا به همه ائمه و امام زاده ها، بعضی از بندگانش، اولیا خدا و شاگردانشان وحی می فرستد، فرشته می فرستد. فرشته با آنها حرف می زند، ماموریت می دهد، ولی این ماموریت نبوتی نیست، نبوت باطنی و یک امر باطنی است. جبرئیل خدمت همه ائمه (علیهم السلام) و اولیا الهی می رسد‏ و آنها او را می بینند، خدا با آنها حرف می زند. نبوت تشریعی تمام شده، اما نبوت باطنی ادامه دارد و در روابط شخصی این راه بسته نیست. حقایق الهی و اسلامی که قرآن ما در بردارنده آن است، ناسخ ادیان قبلی بوده و ادعای یهود و نصارا را بر خاتمیت دین شان اشتباه و غلط می داند. امام سجاد هر دو وجه اثبات و نفی قضیه را بیان فرموده اند. ادیان سلف، خاتم نبوده اند و پس از آنها دین دیگری آمده و آن دین موعود است که خاتم همه ادیان است. سپس چند خاصیت از این دین موعود را فرموده اند: ما در انجیل و تورات فعلی (عهد جدید و عهد عتیق) آیاتی در مورد امام زمان (علیه السلام)‏، پیامبر و امام حسین(علیه السلام) داریم. اسناد تاریخی هم موجود است، مثل توسل حضرت نوح به رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) که سند کتبی آن هم موجود است. دیگر اینکه، جمیع خلایق تا برپایی قیامت موظف بر پیروی از این دین هستند و تخلف از این دستور عام بر هیچ کس جایز نیست. «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ = او كسى است كه پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند.» (توبه/33). مسئله بعدی اینکه، اعمال تمامی انسانها تا قیامت در نظارت کامل ائمه است. ادامه دعا این است:«بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لَا تَعْجِزُ عَنْ شَیْ‏ءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا یَفُوتُهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِنْ لَطُفَ. فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ، وَ كَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ= با قدرتی كه در هیچ كاری، هر چند بزرگ، در نمانَد و هیچ چیز را، هر چند كوچك، فرو نگذارد، پس ما را واپسین آفریدگان خود قرار داد و بر خدا ناباوران گواه گردانید، و به احسانِ خویش، بر آنان كه اندك شمار بودند، فزونی بخشید». معنای «شاهد» بودن را گفتیم، که پیامبر شاهد بر ماست و دین ما شاهد بر سایر ادیان است. آیات سوره بقره را خواندیم:«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیدًا= و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» (بقره/143). خداوند دین اسلام را رصد قرار داد تا دین نمونه و شاهد باشد. افتخار شیعه این است که 260 سال حضور فیزیکی معصوم را در کنار خود دارد و هیچ دینی به اندازه اسلام خلیفه الله و معصوم را زنده و حاضر و مرتبط با مردم به عنوان مرجع متخصص دینی معرفی نکرده است. حضرت عیسی (علیه السلام) از وقتی که مبعوث شد از بچگی اعلام نبوت کرد، از دوران کودکی تا زمان عروج 33 سال داشت. عمر موسی (علیه السلام) و نوح (علیه السلام) محدود بود. حضرت نوح 950 سال در بین امت خودش دعوت کرد، بیست نفر ایمان نیاوردند نه اثری، کتابی، نه دعایی، دو سه تا دعایش در قرآن است. ما یک ذخیره 260 ساله از آثار معصوم داریم که ماندگار است، دهها هزار حدیث، خطب و نامه موثق داریم. اسلام مجموعه آموزه های همه انبیاء را در قرآن بیان می کند. هر چه از نوح و موسی و ابراهیم (علیه السلام)است در قرآن آمده، به اضافه آموزشهای حضرت رسول به اضافه صحیفه سجادیه و ادعیه به فرمایشات امام مجتبی (علیه السلام)، امام باقر و صادق (علیه السلام) دعا های امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) فرمایشات امام هادی مثل جامعه کبیره؛ 7 صحیفه ای که داریم: صحیفه پیغمبر، صحیفه علویه، صحیفه فاطمیه ...، از امام عسگری (علیه السلام) تفسیر داریم، از امام زمان (علیه السلام) که غائبند نامه، دعا و حدیث داریم، اینها گنجینه های بزرگی هستند. علت اینکه اسلام در 1400 سال با وجود همه توطئه های عظیم اینقدر قدرتمند مانده است، یک ذخیره چند صد ساله است. همیشه متخصصین و علما حضور داشتند، بعد از معصومین هیچ نعمتی به اندازه علما مهم نیستند، علما پاسدار دین بودند و تا الان اسلام را با خون دل به ما دادند. اعمال تمام انسانها در نظارت ائمه است. این نظارت بدین معنی است که خرد و کلانِ رفتار و اعمالِ مردم تحت سیطره احکام الهی است. و یا بدان معنی است که خداوند به ارواح قدسیه، علمی مطلق اعطا فرموده، که از خصوصیات و رفتار بندگان آگاهی دارند، قسم اول و دوم هر دو صحیحند. یعنی ایشان جمیع افعالی که از امت صادر می شود را می دانند. «نحن خزنته العلم الله = ما خزانه علم خدا هستیم»، «و عبیته الوحی الله = صندوق وحی خدا هستیم» در قرآن هم داریم که معصومین خزانه دار علم خدا هستند: «إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ = به یقین بازگشت همه آنان به سوى ماست، آن گاه بى تردید حساب آنان بر عهده ماست» (غاشیه/25و 26). خیلی از افراد این رمز را متوجه نمی شوند. حتی بزرگی را دیدم که ترجمه «إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ» را متوجه نمی شد، در صورتی که در زیارت جامعه کبیره داریم: «وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْكُمْ = و بازگشت خلق به سوى شما، و حسابشان با شماست». خداوند می فرماید، در قیامت میزان می گذاریم، این میزان آنها هستند همه اندازه ها و ریاضیات. تعداد ذرات و اتم ها دست ما است همه کاره قیامت ما هستیم. در سوره یس می فرماید: «کل شی احصیناه فی امام مبین» امام حساب تمام اشیا را دارد. اسم شما و بچه های تان، نسلتان را می دانیم و منافقانی که از نسل شما بیرون می آید؛ امام علی (علیه السلام) وقتی به کسی شمشیر می زد، تمام اعقاب دین را می دید، اگر قرار بود در آینده یک شیعه از نسل او بیرون بیاید، فقط او را زخمی می کرد. وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) چقدر عظمت دارد، هیچ پرده ای در وجود شما نیست که امام زمان نبیند. میرزا هاشم حداد به شاگردش که مخفی کاری و حقه بازی می کرد، گفت:« چی را از من مخفی می کنی؟ می خواهی بگویم آسمان چهارم چه خبر است؟». ائمه که جای خود دارند و خیلی با عظمتند.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top

پرسش‌های امروز جوانان 2

کتاب حاضر  مجموعه پرسش‎ها و پاسخ‎هایی در زمینه مسائل مختلف مندرج در قرآن است. در این نوشتار سؤالات مختلفی كه جوانان در زمینه‏های خداشناسی، نبوت، امامت، امام زمان (علیه‌السلام) و مسائل متفرقه مطرح می‏كنند؛ گردآوری شده و با رویكردی روایی و قرآنی پاسخ آن‌ها درج گردیده است. نگارنده با استفاده از خود قرآن، تمثیلات مختلفی در زمینه پرسش‏ها و پاسخ مربوط به آن‌ها استفاده كرده (به گونه‏ای كه این سوالات و پاسخ آنها متناسب با مسائل مبتلا‏به امروز باشد) به بررسی مباحث فوق‏الذكر می‏پردازد.

برگزیده ای از عناوین کتاب:

شناسه مطلب: 4125
زمان انتشار: 9 دسامبر 2015
| |
سیره‌ رسول نور(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام وحی

سیره‌ رسول نور(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام وحی

مقدمه تمام اعمال، حركات، سكنات، گفته‌ها و اوصاف نفسانی كه سیره و سنت پیامبر نام دارد از طریق وحی انجام می‌گیرد از این رو سنت و سیره آن حضرت حجت است لذا اطاعت از سنت و سیره اطاعت خداوند است، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.»[1] «كسی كه از پیامبر اطاعت كند همانا اطاعت خداوند را نموده» پس بنابراین این دو از هم جدا نخواهند بود، زیرا تمام آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد از ناحیه خداوند است و هرگز از روی هوی و هوس نمی‌باشد، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی[2]» «هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید، آن‌چه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است». إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی[3] «تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌كنم». و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[4] پس باید آنچه كه رسول خدا برای مردم آورده بگیرند و اجراء كنند و آنچه كه از او نهی كرده از آن خودداری كنند. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[5] آنچه كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای شما آورده بگیرید و آنچه را كه از آن نهی كرده از آن خودداری كنید.» این آیه سند روشنی برای حجت بودن سنت رسول خدا[6] ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است. سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن: در مورد سیره پیامبر در قرآن بحث گسترده‌ای است ولی ما به طور اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌كنیم. دلسوزی نسبت به امت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدایت آنها بود كه قرآن آن را این گونه بیان می‌فرماید: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً[7] «شاید جان خود را به دنبال آنان، آن گاه كه به رسالت تو ایمان نیاوردند از دست بدهید.» این نشان از سعی و تلاش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اسلام در هدایت امت دارد تا جایی كه خود را در پرتگاه هلاكت و نابودی قرار می‌دهد تا مردم را هدایت كند. خداوند در جوابی دیگر می‌فرماید: وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْكُرُونَ[8] «بر گستاخی كافران غم مخور، از مكر و حیله آنان بر خود فشار مده.» باز می‌فرماید: فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ[9]. «جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه كه انجام می‌دهند آگاه است.»[10] تطهیر امت اسلامی یكی از كارهای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ این است كه پاك كننده‌ی امت اسلامی است چون خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ پاك و مطهر است لذا امت خویش را پاك می‌كند: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[11]. «از اموال آنها صدقه‌ای بگیر تا به وسیله آن پاك و پاكیزه‌شان سازی برایشان دعا كن زیرا دعای تو برای آنان آرامش است». زكات در این آیه به عنوان نمونه است بلكه تمام دستورات اسلامی پاك كننده است و كسی كه دستورات اسلام را انجام بدهد به طهارت می‌رسد، در آیه فوق به پیامبر خطاب می‌كند و این جمله «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ» وصف صدقه نیست زیرا ضمیر «ـها» به صدقه بر می‌گردد لذا ضمیر «هم» در تطهیرهم و تزكیهم به صدقه بر نمی‌گردد با این توصیف معنای آیه این می‌شود كه ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ : با گرفتن صدقه از اموال مردم، خود مردم را تطهیر و تزكیه می‌كنی.[12] رأفت و رحمت پیامبر نسبت به امت رحمت و رأفت از صفات خداوند است، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ مظهر این صفات الهی است وقتی كه پیامبر از مردم زكات می‌گیرد خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[13] «ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای آنها دعا كن زیرا تو برای آنها آرامشی» یعنی ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ تو برای آنها رحمتی پس برای آنها دعا كن كه دعای مستجاب تو باعث آرامش و سكون آنها خواهد شد اگر چه دادن زكات جز وظایف آنها است ولی باز پیامبر با آن رحمت خاصه‌ی خود برای آنها دعا می‌كند. لذا خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: حیوتی خیره لكم و مماتی خیر لكم، «زندگی من برای شما خیر است مرگ من هم برای شما خیر است»[14] صبر و پایداری خداوند مسئولیت سنگینی بر عهده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ قرار داد و فرمود: إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْكَ قَوْلاً ثَقِیلاً[15] «ما گفتار سنگینی را به تو وحی می‌كنیم» این گفتار سنگین همان رسالت جهانی اوست، انجام این رسالت جز با پایداری و صبر ممكن نیست لذا خداوند در آیات متعددی پیامبر را دعوت به صبر می‌كند: وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ[16] «برای خدا در طریق ابلاغ رسالت بردبار باش». فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ[17] «بسان پیامبران اولوا العزم صبر نبی و درباره آنها عجله نكن.[18]» فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ[19] «بنابراین همان گونه كه فرمان یافته‌ای استقامت كن هم‌چنین كسانی كه با تو به سوی خدا آمده‌اند». پس از این استفاده می‌شود این سیره پیامبر كه همان صبر و استقامت باشد وظیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به تنهایی نیست بلكه تمام كسانی كه از شرك به سوی ایمان باز گشته‌اند باید استقامت كنند.[20] سراسر زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با مشكلات همراه بوده آزارها و اذیت‌های فراوانی نسبت به او روا می‌داشتند او را سنگباران می‌كردند، محاصره اقتصادی و سیاسی می‌نمودند، یاران او را شكنجه و آزار می‌دادند او را دشنام و ناسزا می‌گفتند، گاه او را دیوانه و گاه ساحر خطاب می‌كردند اما در تمام این مشكلات شیكبا و صبور بود و با این صبر و استقامتی كه پیشه كرد باعث شد كه دینش جهانی شود، باید مؤمنین به این سیره اقتداء كنند لذا علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: صبر و استقامت به رهبران و زمامداران واجب است زیرا خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، همین معنا را بر دوستان و اهل طاعتش نیز واجب كرده است چرا كه می‌گوید برای شما در زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اسوه نیكویی است.[21] خلق عظیم « وَ إِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ[22]، تو بر خویی بزرگ هستی» یكی از ویژگیهای برجسته پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن به عنوان خلق عظیم است «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ،[23] در پرتو رحمت الهی در برابر تندی آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراكنده می‌شدند.» قرآن در جایی دیگر رمز نفوذ در مردم و قیام به وظایف رهبری را این گونه بیان می‌فرماید: وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ[24] «هرگز بدی و نیكی یكسان نیست بدی را با نیكی دفع كن، تا دشمنان سرسخت مانند دوستان گرم و صمیمی شوند» در طول زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ موارد بسیار زیادی از عطوفت و مهربانی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چه در رابطه با كفار و چه در رابطه با مسلمین وجود دارد، مثلاً در جریان فتح مكه، با آن كه مردم مكه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را انواع آزارها و اذیت‌ها كرده بودند امّا وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ مكه را فتح كرد همه را آزاد كرد و فرمود: امروز بر شما سرزنشی نیست خدا همگان را می‌بخشد.[25] گذشت و عفو یكی از خصایص رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گذشت و عفو بود، هر چه انسانیت انسان قوی‌تر شود گذشت او بیشتر خواهد شد و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ رحمه للعالمین است و از طرفی هم خدا می‌دانست كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اهل چنین خصلتی است لذا او را امر به عفو و گذشت كرد و فرمود: فاعف عنهم[26] «پس از آنها در گذر» پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر اهل گذشت بود كه حتی از وحشی كه قاتل عمویش حمزه بود گذشت كرد زیرا وقتی كه وحشی مسلمان شد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از او سؤال كرد تو وحشی هستی؟ گفت: بله، فرمود: عمویم حمزه را چگونه كشتی؟ او جریان را برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گفت، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گریه كرد و او را بخشید.[27] مشورت كردن مشورت كردن با مردم یك نوع احترام به رأی آنها است، اگر شخصی با كسی مشورت كند در حقیقت با این كارش به او می‌فهماند كه تو دارای معرفت و عقل و درایت هستی كه من با تو مشورت می‌كنم و اگر انسانی همچون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چنین كاری را انجام دهد باعث افتخار آن طرف می‌شود لذا خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید با مردم مشورت كن، وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ[28] «در كارها با آنها مشورت كن» لذا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در جنگ بدر با اصحابش مشورت كرد[29]. عبادت وقتی كه آیه: یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً[30] «ای جامه به خود پیچیده شب را جز كمی به پا خیز» بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نازل تمام شب را به عبادت می‌پرداخت تا این كه پاهایش متورم شد لذا خداوند فرمود: ما انزلنلا علیك القرآن لتشقی[31]؛ ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه به زحمت افتی» و همچنین خداوند به پیامبرش فرمود: «فاقروا ما تیسر من القرآن؛[32] اكنون آنچه كه برای شما میسر است قرآن بخوانید». معلوم می‌شود كه خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ دستور می‌دهد كه به خودش آسان بگیرد.[33] یا این كه نماز شب كه برای دیگران مستحب است اما بر پیامبر واجب است، «و من اللیل فتهجد به نافله لك؛[34] مقداری از شب را برخیز و نماز بخوان كه آن خاص تو است». و به خاطر این عبادت بود كه به مقام محمود رسید «عسی ان یبعثك ربك مقاماً محموداً؛[35] امید است كه پروردگارت تو را به مقام در خور ستایش برانگیزد». پی نوشتها: [1] . سوره‌ی نساء، آیه 218. [2] . سوره‌ی نجم، آیه 2 و 3. [3] . سوره‌ی انعام، آیه 50. [4] . سوره‌ی احزاب، آیه 21. [5] . سوره‌ی حشر، آیه 7. [6] . تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، (قم، دارالكتب الاسلامیه، چاپ 12، 1374)، ج 23، ص 507. [7] . سوره‌ی كهف، آیه 6. [8] . سوره نمل، آیه 70. [9] . سوره‌ی فاطر، آیه 80. [10] . منشور جاوید، جعفر سبحانی، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 1، 1367)، ج 6، ص 245. [11] . سوره‌ی توبه، آیه 103. [12] . تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چ 2، 1391 هـ)، ج 9، ص 377. [13] . سوره‌ی توبه، آیه 103. [14] . ناسخ التواریخ (زندگانی پیامبر)، محمد تقی سپهر، (تهران، انتشارات اساطیر، چ 1، 1381)، ج 4، ص 1813. [15] . سوره‌ی مزمل، آیه 5. [16] . سوره‌ی مدثر، آیه 7. [17] . سوره‌ی احقاف، آیه 35. [18] . جعفر سبحانی، منشور جاوید، همان، ص 249. [19] . سوره‌ی هود، آیه 112. [20] . تفسیر نمونه، همان، ج 9، ص 257. [21] . همان، ج 21، ص 384. [22] . سوره‌ی قلم، آیه 40. [23] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159. [24] . سوره‌ی فصلت، آیه 34 ـ 35. [25] . منشور جاوید، همان، ص 245. [26] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159. [27] . محمد فی القرآن، سید رضی صدر، (قم، مركز انتشارات اسلامی، چ 2، 1420)، ص 78. [28] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159. [29] . محمد فی القرآن، همان، ص 81. [30] . سوره‌ی مزمل، آیه 1 ـ 2. [31] . طه، آیات 1 ـ 2. [32] . مزمل، آیه‌ی 20. [33] . محمد فی القرآن، همان، ص 109. [34] . اسراء، 79. [35] . اسراء، 79. منبع: مركز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 183
زمان انتشار: 27 سپتامبر 2014
| |
آداب تعلیم و تعلم،جلسه 11

آداب تعلیم و تعلم،جلسه 11

شک  انسان را به کفر می‌کشاند، ایجاد شک از نقشه‌های شیطان است. وقتی شیطان با انسان نجوا دارد یعنی اینکه چیزهایی را به قلب آدم خطور می‌دهد و هدف او ایجاد نگرانی و غم است. غم، نگرانی، دلهره و ... برای دین مضر است و شیطان هم دائم با نجواها سعی می‌کند انسان را نسبت به امور مختلف ناراحت و عصبانی و غمگین کند. انسان وقتی آرامش نداشته باشد نمی‌تواند طی طریق کند به خصوص که این اضطراب و شک نسبت به مقدّسات و عقاید دینی باشد. اگر انسان آنچه را که دارد به او داده شده است؛ به خصوص از طریق وحی و فرامین معصومین را باور نکنید و خودکم‌بین باشید در تفکّرات خود مدام وابسته و نیازمند به دیگران احساس می‌کنید. انسان که خود را باور نداشته باشد در همه جا معامله می‌کند. تفکر التقاطی نتیجه خودکم‌بینی است. (این که می‌گوید اسلام کافی نیست.) وقتی انسان خودش را کم دید، برده و بنده دیگران می‌شود. قالب کسانی که در مملکت ما در دانشگاه‌ها دارند برای نظام نسخه می‌پیچند،‌ برای آینده این مردم مستضعف و رنج دیده کسانی هستند که هیچ تبحّری در قرآن و کتب اصلی ما و .... ندارند. بصیرت دینی خیلی مهم است، بداند که چه در دست اوست و دیگران حرفی ندارند. بی‌تعهدی ما و ایمان نیاوردن آن چه که بر ما نازل شده باعث می‌شود که یک عده مجرم راحت بتوانند در اجتماع رفت‌و آمد کنند اندیشه و نسخه حیات بخش و شفابخش که در دست داریم را درک نکردیم و همه جا تن به سازش می‌دهیم.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed