www.montazer.ir
جمعه 11 ژولیه 2025

از من تا ما

از مهم ترین نعمت های خداوند برای بندگان، آفرینش همسرانی از جنس خودشان است که به یکدیگر انس گیرند، کاستی های خویش را جبران کنند و راه رشد و تعالی را پیش گیرند. «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ و از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرامش گیرید و بین شما دوستی و مهربانی قرار داد».

شناسه مطلب: 3997
زمان انتشار: 15 نوامبر 2015
| |
چگونه دختری محجبه داشته باشیم؟

تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند.

چگونه دختری محجبه داشته باشیم؟

 به گزارش روضه نیوز ؛تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند. البته چگونگی و حدود آن متفاوت بوده است. اسلام نیز حجاب را بر زنان واجب کرده است زیرا حجاب بهترین وسیله ای است که زن را از خطر آسیب های اجتماعی حفظ می کند. زن بی حجاب همچون میوه درختی است که شاخه آن از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هررهگذری ممکن است در آن طمع کند یا مانند گلی است که هرکس به چیدن آن تمایل دارد. مادران که ارتباط و مسئولیت بیشتری در تربیت دختران دارند، در رابطه با مسأله حجاب نقش مهمی دارند، اگر آن ها از حجاب کامل مثل چادر در مواجهه با نامحرم استفاده کنند، دخترانشان از همان کودکی با حجاب اسلامی آشنا می شوند. پوشش زن و مرد از آغاز تاریخ و با تولد حضرت آدم و حوا(ع) همراه بوده است. برخی از آیات قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارد.[1] از سکه ها، تندیس ها، نقاشی ها و دیگر آثار به جا مانده از دوره های قبل، معلوم می شود که همه اقوام و ملل گذشته پوشش نسبتاً کاملی داشته اند.[2] از کتاب مقدس فهمیده می شود که در عهد حضرت سلیمان نبی(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، صورت را نیز با روبند می پوشانیدند.[3] در زمان حضرت ابراهیم پیامبر(ع) هم این سنت رایج بوده است.[4] لباس و پوشش جدای از حفظ بدن و آراستگی آن دارای آثار مثبت و فراوان، هم برای خود زنان و هم برای جامعه است. لذا مذاهب مختلف در نوع لباس مردم نقش مؤثری داشته اند و در اسلام نیز بر لزوم پوشیدگی و حجاب به ویژه برای زنان تأکید شده است.[5] متأسفانه در غرب با گسترش تفکر لیبرالیسم جنسی و رواج کامیابی نامشروع، «برهنگی» فراگیر شده که امروزه شاهد پیامدهای منفی آن هستند. حال با توجه به قدمت دیرینه و آثار مثبت حجاب، چه راهکارهایی برای آموزش و ترویج حجاب در کشور پهناور اسلامی ما وجود دارد؟   وظایف مردم و نهادهای دولتی جهت ترویج حجاب [برای هیئات «اتاق فکر» نداریم]  وظیفه نهادها و اقشار مختلف مردم در راستای عملی سازی این آموزه دینی در جامعه چیست؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی این چنین پاسخ می دهد: برای آموزش، ترویج، گسترش و نهادینه سازی فرهنگ حجاب و عفاف، به بهره گیری از همه توانایی ها و امکانات موجود در نهادهای مختلف کشور نیازمندیم. نهاد آموزش و پرورش، خانواده، حوزه ها، دانشگاه ها، نهادهای اقتصادی و فرهنگی و حتی بهداشتی کشور در رسیدن به هدف مورد نظر نقش بسزایی دارند. حجاب و پوشش اسلامی را می توان به کمک نهادی گوناگون و اقشار مختلف مردم از راه های آگاهی بخشی، الگودهی، تشویق، فعالیت های علمی، فرهنگی و هنری و احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر ترویج و گسترش داد.   تقریباً در همه فرهنگ ها، همیشه پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده و کمتر قوم و ملتی بوده است که زنان آنان پوشش مناسبی نداشته باشند. البته چگونگی و حدود آن متفاوت بوده است. اسلام نیز حجاب را بر زنان واجب کرده است زیرا حجاب بهترین وسیله ای است که زن را از خطر آسیب های اجتماعی حفظ می کند. زن بی حجاب همچون میوه درختی است که شاخه آن از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هررهگذری ممکن است در آن طمع کند یا مانند گلی است که هرکس به چیدن آن تمایل دارد.[6]   انسان در پناه محافظ، احساس آرامش می کند. پوشش اسلامی نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش می بخشد. پس هرچه این پوشش کامل تر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر می رود. زحمت حجاب، حق بیمه ای است که زن برای تأمین سلامت خود می پردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هوای نفس و نگاه های آلوده و فساد آمیز، به حریم پاک زنان می شود. پوشش، سدّی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.[7]   راهکارهای ترویج حجاب ۱.آگاهی بخشی   ۱-۱.خانواده ها خصوصاً مادران که ارتباط و مسئولیت بیشتری در تربیت دختران دارند:   اولاً: از حجاب کامل مثل چادر در مواجهه با نامحرم استفاده کنند، تا از این طریق فرزندان دختر نیز از همان کودکی با حجاب اسلامی آشنا شوند و از همان کودکی به آن عادت کنند. امروزه همه کارشناسان مسایل تربیتی به نقش فراوان و شگرف تمرین و عادت در تربیت فرزندان اذعان دارند.   ثانیاً: ابعاد مختلف مربوط به حجاب را برای فرزندان خویش تبیین کرده آنان را در جهت رعایت پوشش کامل اسلامی تشویق و ترغیب کنند.   ثالثاً: ترتیبی اتّخاذ کنند تا دخترانشان با کسانی دوست شده و ارتباط برقرار کنند که مقید به حفظ ظواهر شرعی در عین آراستگی ظاهری هستند.   ۱-۲.مراکز آموزشی مانند آموزش و پرورش، در دوره های مختلف تحصیلی (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه) در قالب کتاب های درسی، به طور سلسله وار مباحث مختلف حجاب را به شکل ترتیب دوره های تحصیلی برای دانش آموزان دختر مطرح کنند تا از همان سنین خردسالی دختران جامعه نسبت به فلسفه حجاب، آثار مثبت حجاب و آثار منفی بدحجابی، آگاه شده و اعتقاد عمیق و راسخ پیدا کنند.   ۱-۳.در مراکز آموزش عالی و دانشگاه ها که مقدار آگاهی افراد نسبت به این مسایل بیشتر است، در مورد شبهاتی که دختران و پسران دانشجو و اساتید، پیرامون اهمیت و ضرورت حجاب، آثار آن، کیفیت حجاب کامل و برتر اسلامی دارند، می توان جلسات پرسش و پاسخ و سخنرانی برگزار کرد.   ۱-۴.مراکز فرهنگی و رسانه های جمعی مثل مطبوعات، با نگارش آثار و مقالات علمی و استدلالی به تبیین مسائل مهم و اساسی حجاب بپردازند و از درج مقالات و آثاری که به نوعی در تضعیف حجاب کامل اسلامی بانوان خدشه کرده و اثر منفی دارد اجتناب کنند.   ۱-۵.صدا و سیما به عنوان گسترده ترین وسیله ارتباط جمعی نقش مهمی در تبیین مسائل مختلف مربوط به حجاب دارد. ضمن آنکه رعایت پوشش اسلامی خانم ها در فیلم ها نقش خاصی در ارائه الگوی صحیح حجاب به مخاطبین و خصوصاً نسل جوان دارد.   ۲.معرفی الگوهای شایسته   یکی دیگر از راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب، الگودهی است. انسان فطرتا الگوگزین و اسوه پذیر است و دوست دارد ارزش های باورمند خود را در چهره های مجسم دیده و همانندسازی کند. الگوها و نمونه های اخلاقی، همیشه نیروی محرکه جامعه بوده اند و کاروان بشریت را به هدف های متعالی سوق داده اند. با معرفی الگوهای شایسته از صدر اسلام و ایجاد تنوع در پوشش اسلامی، می توان تا حدود زیادی به نیازهای بانوان پاسخ داد.   مراکز آموزشی نظیر وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و حتی دیگر مراکزی که زنان به عنوان معلم و استاد شاغل هستند و نقش الگویی برای افراد جامعه خصوصاً دختران و بانوان را دارند، آراسته بودن آن ها به حجاب کامل اسلامی می تواند تأثیر فراوانی بر مخاطبان و دختران داشته باشد.   ۳.تشویق   این اصل در تربیت انسان کاربرد فراوان دارد. ماهیت تشویق ها متفاوت است و می تواند بار عاطفی، مالی، تشریفاتی، شغلی، سیاسی، عملی و امثال آن داشته باشد که در ترویج فرهنگ حجاب مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اگر فردی نیازمند نوعی تشویق نباشد، باید از نوع دیگر بهره بگیریم. احترام لازم و محسوس مردم به بانوان با حیا و با حجاب جامعه سبب ترویج فرهنگ حجاب خواهد شد. همان طور که برخورد منفی با زنان بی حجاب نیز می تواند عاملی بازدارنده به حساب آید؛ با این شرط که حد و اندازه آن را باید رعایت کرد تا به لجاجت نینجامد.   ۴.فعالیت های علمی، فرهنگی و هنری   انتشار نشریه و کتاب، تشکیل میزگرد های ادبی، فراخوانی مقاله، تعیین موضوع حجاب برای انشا و پرسش، به کارگیری هنرهای تصویری، مسابقات فرهنگی، پخش آیات، روایات و کلمات حکمت آمیز و تصاویر الهام بخش درباره حجاب در محیط های عمومی، تابلوهای شهری و محیط های مناسب دیگر و … آثار مثبتی دارند. تولید برنامه ها و فیلم های مفید و آموزشی نیز در رادیو و تلویزیون اثری فراگیر دارد. رعایت کامل پوشش دینی بانوانی که در فیلم های سینمایی و تلویزیونی بازی می کنند یا عکسی که با پوشش اسلامی در صفحات مطبوعات به چاپ می رسد، آثار مثبتی دارد.   ۵.احیای امر به معروف و نهی از منکر   پس از تقویت ریشه های حجاب، شناخت معروف و اجرای امر به معروف و نهی از منکر تأثیر به سزایی در ترویج فرهنگ حجاب دارد. امر و نهی دینی، تکلیف عمومی است. زن، ناموس جامعه اسلامی است و همه باید در حفظ این گوهر الهی بکوشند. جامعه دینی، هیچ گونه تساهل و تسامحی را در این راستا برنمی تابد. بی اعتنایی در این راه پسندیده نیست ولی وسواس و بدگمانی هم کارساز نخواهد بود.[8]           پی نوشت ها:   [1] اعراف، آیات ۲۰، ۲۲، ۲۶ و ۲۷, طه، آیه ۱۲۱.   [2] کاکس روت تریزویل، تاریخ لباس، ص۱۱.   [3] عهد قدیم، سفر غزل، غزل های سلیمان، باب۵.   [4] عهد قدیم، سفر تکوین، باب ۱۴.   [5] نور، آیه ۳۱؛ احزاب آیه ۵۹-۶۰.   [6] معصومه جهانی، نگاهی به فرهنگ حجاب و عفاف در نظام اسلامی، مجله پیام زن، شهریور ۱۳۸۷، شماره ۱۹۸، ص۵۴.   [7] سیدحسین اسحاقی، بایسته های پوشش و عوامل بی حجابی، مجله پیام زن، دی ۱۳۸۸، شماره ۲۱۴، ص۳۰.   [8] اقتباس و تصرف از مجله پیام زن، بایسته ها و راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب، - مرداد و شهریور ۱۳۸۹ - شماره های ۲۲۱ و ۲۲۲، ص۴.  

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 3261
زمان انتشار: 6 اوت 2015
ثواب قرض دادن به مومن

ثواب قرض دادن به مومن

1 ـ ... امام صادق علیه‌السلام نقل می‌نمایند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که به مومنی قرض دهد و منتظر بماند تا پرداخت قرض برای او امکان پذیر شود، مال او پاکیزه می‌ماند و تا زمانی که قرض را برگرداند، فرشتگان بر او درود می‌فرستند.   2 ـ ... امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هیچ مسلمانی بخاطر خدا به مسلمان دیگری قرض نمی‌دهد، مگر این که تا زمانی که مالش بازگردد، خداوند پاداش او را همانند پاداش صدقه حساب می‌نماید.   3 ـ ... امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ثواب قرض هیجده برابر آن است و اگر بمیرد آن مال جزء زکات حساب خواهد شد.   4 ـ ... راوی می‌گویـد شـنیدم که امام صادق علیه السـلام فرمودند: براستی که بیشتر دوست دارم قرض بدهم تا این که همانند آن را ببخشم و نیز فرمودنـد کسـی که قرض مـدت داری بدهـد و سـروقت قرض پرداخت نشـود، هر روزی که از آن وقت می‌گـذرد، ثوابی همچون ثواب یک دینار صدقه در هر روز برای او خواهد بود.   5 ـ ... امام صادق علیه السـلام نقل می‌نمایند که رسول خدا صـلی الله علیه وآله فرمودند: بیشتردوست دارم هزار درهم را دو بار قرض دهم تـا این که یـک بـار آن را صـدقه بـدهم . و همـانطور که حلال نیست بـدهکارت بـا فرض توانـایی، پردات مـالت را به تاخیر بیندازد، اگر می‌دانی توانایی ندارد، جایز نیست او را در فشار قرار دهی. 

، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2947
زمان انتشار: 14 ژولیه 2015
 نصرانی مسلمان شد

نصرانی مسلمان شد

وقتی مردی نصرانی از روی جسارت و گستاخی به امام باقر (ع) گفت: تو بقری (گاوی). امام فرمود: نه چنین است بلکه من باقر می باشم. گفت: تو پسر آشپز (یا نان پز) هستی! فرمود: آن حرفه ی او بود. گفت: تو پسر کنیز سیاه بذیه (بد زبان) می باشی. امام فرمود: اگر آن چه درباره ی او گفتی راست باشد، خدا او را بیامرزد و از وی در گذرد، و اگر دروغ گفتی، خدای از گناه تو درگذرد و بیامرزدت. نصرانی چون حلم و بردباری و بزرگواری را از امام دید، به شگفت آمد و مسلمان شد.(3)   3. با مردم اینگونه برخورد کنیم، ص 60- مناقب ابن شهر آشوب 4/207. منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب  

، ، ،

Top
شناسه مطلب: 2801
زمان انتشار: 23 ژوئن 2015
| |
چشم انتظار

چشم انتظار

رایحه ظهور موعود دل شیفتگان را بی تاب کرده است. آقا جانم چشم انتظار ظهورت هستیم.

فیلم

1 - چشم انتظار

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1950
زمان انتشار: 16 فوریه 2015
| |
آينده گرايي در اسلام

آينده گرايي در اسلام

کتاب آسمانی دین اسلام، گفتار صریحی درباره آخرالزمان ندارد و این اصطلاحی است که در گفتار پیامبر و امامان علیهم السلام آمده است و اندیشمندان مسلمان نیز آن را در تألیفات خود آورده اند. با جست و جو در آیات شریفه ی قرآن می توان مطالب گوناگونی در این باره از آیات استخراج کرد. قرآن به طور کلی، جهانیان را به دو بخش پیشینیان ( الاولین، المُستَقدِمین ) و پسینیان ( الأخِرین، المُستَأخِرین ) تقسیم کرده است. (1) افزون بر آن، آیاتی در قرآن از ارث بردن زمین به دست صالحان و مستضعفان، پیروزی نهایی حق بر باطل و جهانی شدن اسلام سخن می گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه های بسیار محقق می شود. (2) این آیات با دوره ی پایانی دنیا ارتباط دارد. (3) دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه و امیدوارکننده است و پایان دنیا، پایانی روشن و سعادت آمیز تصویر شده است. سرانجام سعادت مند جهان، همان تحقق کامل غرض آفرینش انسان ها است که چیزی جز عبادت خداوند، آن را محقق نخواهد ساخت. (4) بشر در آخرالزمان و در مدینه ی فاضله اش به بهرمندی از این نعمت بزرگ وعده داده شده است؛ چرا که موانع تحقق آن از بین می روند. (5) آیات ناظر به آینده و فرجام انسان ها، نوعی بشارت به دنیایی نیکو است و وجود سیری صعودی و تکاملی برای انسان را بیان می دارد. (6) در زمینه ی آخرالزمان و احوال آن، روایت هایی به دست ما رسیده است. این احادیث را محدثان برجسته ی شیعه همچون صدوق، (7) کلینی، (8) حر عاملی، (9) مجلسی، (10) طوسی (11) و هم چنین محدثان اهل سنت همچون بخاری، (12) مسلم، (13) ابی داوود، (14) ابن ماجه، (15) احمد بن حنبل (16) و دیگران روایت کرده اند. اصطلاح آخرالزمان در کتاب های حدیث و تفسیر در دو معنا به کار رفته است: تعبیر نخست از آغاز نبوت پیامبر اسلام تا وقوع قیامت را شامل می شود و از همین جهت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را پیامبر آخرالزمان می خوانند. در یک تقسیم بندی می توان این دوره را به سه بخش اساسی تقسیم کرد: دوره ی اول: پیش از ولادیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم شروع شده و تا ظهور منجی موعود ادامه می یابد. برخی روایات، ظهور و ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در آخرالزمان می دانند (17) و ایشان را پیامبر آخرالزمان می خوانند، (18) به طور ضمنی، شاهدی برای شروع این دوره است. در این دوره، منجی متولد می شود و پس از مدتی غیبت می کند و از نظرها پنهان می شود. این غیبت دو مرحله دارد و تا زمانی که مقدمات ظهورش فراهم شود، ادامه خواهد داشت. هم چنین وقایعی که به عنوان نشانه های ظهور شناخته می شود در این دوره تحقق می یابد و وضع عمومی جهان تغییر می یابد و آماده ی پذیرش واقعه ای بزرگ می شود. دوره ی دوم: نشانه ها و حوادث آخرالزمانی به اوج خود می رسد، حادثه ای بزرگ رخ می دهد و نظمی جدید سراسر جهان را فرامی گیرد. پیش گویی حوادث این دوران، همواره از مهم ترین بحث ها در تاریخ بشر بوده و در متون دینی هم از آن یاد شده است. با فرارسیدن زمان موعود، منجی ظهور می کند و جهان را به سوی عدل پیش خواهد برد و حکومتی جهانی را بنیان خواهد نهاد. دوره ی سوم: پس از تشکیل حکومت جهانی و گذر از حوادث آن، مدینه ی فاضله ای برپا خواهد شد که ادیان، بشارت آن را داده اند. این دوران، واپسین لحظات عمر جهان مادی و انسان ها است و تا زمانی که قیامت رخ دهد، ادامه خواهد داشت. اصطلاح آخرالزمان در معنای دیگری نیز به کار می رود که فقط آخرین بخش از دوران پایانی زندگی را شامل می شود و مربوط به ظهور حضور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و اتفاق های بزرگ پس از آن است و طبق تقسیم بندی بالا فقط شامل دو دوره ی اخیر می شود. در فرهنگ عامه ی مسلمانان و به ویژه شیعیان، اصطلاح آخرالزمان به عصری می گویند که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن ظهور می کند و در پی آن، تحولات چشم گیری در جهان رخ می دهد و بیش تر منطبق با معنای دوم است. از مجموع روایاتی که در کتاب های حدیث، تفسیر و تاریخ درباره عصر ظهور نقل شده، دو مطلب درباره مشخصات آخرالزمان به صورت تواتر معنوی به دست می آید: نخست این که در این عصر، پیش از ظهور منجی موعود، فساد اخلاقی، اقتصادی و سیاسی و ستم، همه ی جوامع را فرا می گیرد. دوم این که پس از ظهور منجی، فساد و ظلم از میان می رود و توحید و عدل و رشد کامل عقلی و عملی در سراسر زندگی انسان ها گسترش می یابد. (19) معروف ترین روایت در این باره که بر هر دو مطلب تصریح دارد دلیل روشنی بر آن است. مضمون این حدیث که با عبارت های گوناگونی نقل شده، چنین است: « خداوند جهان را که از ظلم و جور آکنده می شود، به وسیله ی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از قسط و داد پر می سازد ». (20) بر پایه ی نوید دین اسلام، آینده ای روشن و سعادت بخش، که در آن فساد و شر از ریشه نابود خواهد شد، در انتظار انسان ها است؛ آینده ای که آینه ی پیروزی نهایی تقوا، صلح، عدالت، آزادی و صداقت، شکست استکبار، ظلم و اختناق، تشکیل حکومت جهانی واحد، آبادانی تمام زمین، بلوغ بشریت به خردمندی کامل، آزادی از اسارت شرایط طبیعی، اجتماعی و غرایز حیوانی، بهره گیری حداکثری از مواهب زمین، برقراری مساوات کامل در امر ثروت، منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی، منتفی شدن جنگ، برقراری صلح پایدار و سازگاری انسان با طبیعت است. (21) در پاره ای از روایات اسلامی برای آخرالزمان، نشانه های دیگری نیز یاد شده است. این روایات از وقوع رویدادهایی غیرعادی خبر می دهد. این رویدادها در بسیاری از کتاب های روایی و تألیفات اندیشمندان آینده گرا آمده است. درباره صحت و تعیین مصداق برای این نشانه ها بحث ها و تفسیرهای متعددی وجود دارد؛ اما هنوز تفسیری قطعی و یقینی برای همه ی آن ها وجود ندارد و در سند برخی از این احادیث مورد تشکیک است. عده ای از افراد ظاهر روایات را می پذیرند و همین ظواهر را نشانه های آخرالزمانی می خوانند؛ ولی جمعی دیگر می کوشند نشانه ها و تعبیرهای روایات را به صورت رمز و تمثیل تفسیر کنند. برخی مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روایات یاد شده، آیاتی از قرآن را ناظر به این نشانه ها می دانند. در میان اندیشمندان مسلمان دو نگاه عمده در تفسیر و تأویل روایات و آیات دیده می شود. (22) عده ای آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیان گر نوعی فلسفه ی تاریخ می دانند. اینان متأثر از نگاه خاص دوران معاصر، به دنبال کشف فلسفه ی تاریخ از دیدگاه اسلام برآمده و این آیات و روایات را ناظر به آن یافته اند. در نظر آن ها، تحولات آخرالزمانیِ بیان شده در متون آیات و روایات، چیزی جز آینده ی طبیعی جامعه ی انسانی نیست. عصر آخرالزمان عبارت است از: دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی انسان که امری محتوم است و باید مسلمانان، منتظر آن باشند. البته مراد از انتظار، انفعال در مقابل حوادث نیست؛ بلکه باید همراه انجام وظیفه و امیدواری باشد. این نگرش در شکل متعالی اش در نظر اندیشمندان شیعه دیده می شود که آن را از مکتب اهل بیت علیهم السلام برگرفته و به تبیین آن پرداخته اند. معنای عمیق انتظار منجی موعود از سویی اقتدا به سنت امامان معصوم علیهم السلام و از سوی دیگر، مسلح بودن یا مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مجاهده در راه خدا است. (23) برای انتظار واقعی، فایده ها و تأثیرهای مثبت فراوانی ذکر شده است که امید به آینده، اصلاح گرایی در عرصه های فردی و اجتماعی، تلاش، پویایی و پیشرفت در تمام عرصه ها، تخلق به فضایل نفسانی، آمادگی برای ظهور، مورد تمجید اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتن، شکوفاسازی اندیشه ها و رسیدن به مقام ویژه نزد امامان از جمله ی آن ها است. (24) در چهارچوب برداشت فلسفی و ایجاد ارتباط با فلسفه ی تاریخ، آخرالزمان، دوره ای معین از تاریخ نوع انسان است که امکان پیش افتادن و پس افتادن ندارد. نوع انسان باید حرکت تکاملی تدریجی خود را که بر مبنای پیروزی حق بر باطل بنا شده است،‌ همواره دنبال کند تا به زمان موعود برسد. در نقطه ی مقابل این نگرش که طرحی برای فلسفه ی تاریخ است، آثار اکثر مسلمانان قدیم اعم از شیعه و اهل سنت آخرالزمان را به فلسفه ی تاریخ نسبت نداده اند. در نظر آنان تحولات آخرالزمانی امری غیرعادی است که در آخرین بخش از زندگی نوع انسان واقع می شود و به تحولات قبلی جامعه ی انسانی مربوط نمی شود. در آثار آن ها تاریخ عبارت است از مجموعه حوادث پراکنده، و پیروزی حق بر باطل، حادثه ای مخصوص همان عصر است و نه فلسفه ای که تاریخ بر اساس آن حرکت می کند. مبنای عقیده به حکومت توحید و عدل در آخرالزمان نیز صرفاً نقلی است و به تعبیر روایات یا آیات، بازگشت دارد و نوعی پیش گویی در این زمینه به شمار می رود. البته آن چه در زمینه ی فقدان فلسفه ی تاریخ در آثار اندیشمندان قدیم گفته شد، بدین معنا نیست که مجال چنین استنباطی در نوشتار آن ها وجود ندارد؛ بلکه تعبیرات به گونه ای است که برداشت مذکور، ظهور بیش تری دارد. (25) در مجموع می توان گفت کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان از مطالبی است که تقریباً همه ی مذاهب اسلامی پذیرفته اند؛ ولی این که تحولات آخرالزمانی با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پدیدار خواهد شد یا باید یک منجی موعودِ نوعی در نظر گرفته شود، مورد بحث و نظر است. (26) با توجه به مطالب یاد شده می توان نگاه به آینده ای روشن و آینده گرایی نجات بخش را در مجموعه ی متون و اندیشه ی مسلمانان به ویژه شیعیان مشاهده کرد. در این نگرش پس از گذر از مشکلات و فساد فراگیر، به جهانی نو بر پایه ی عدل و معنویات می رسیم. جهانی جدید بر پایه ی حضور معنوی منجی تا این که جهان به روز قیامت نزدیک شود. پی‌نوشت‌ها: 1. واقعه، آیات 13، 14، 39، 40 و 49؛ حجر، آیه 24. 2. اعراف، آیه 128؛ انبیاء، آیه 105؛ نور، آیه 55؛ قصص، آیه 5. 3. مطهری، مرتضی، ‌قیام و انقلاب مهدی، صص 5 و 6. 4. ذاریات، آیه 56. 5. نور، آیه 55. 6. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص 14. 7. ر.ک: ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 390؛ ج 4، ص 366؛ همو، الأمالی، ص 33؛ همو، التوحید، ص 283؛ همو، الخصال، ص 382. 8. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 91؛ ج 5، ص 56؛ ج 8، ص 90. 9. ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 5، ص 35؛ ج 15، ص 343؛ ج 16، ص 116؛ ج 20، ص 35؛ ج 25، ص 384؛ ج 27، ص 92. 10. ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 73؛ ج 3، ص 264؛ ج 5، ص 47؛ ج 6، ص 340؛ ج 8، ص 12؛ ج 9، ص 66. 11. ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج 1، ص 363؛ ج 5، ص 390؛ ج 6، ص 492؛ همو، الأمالی، ص 292؛ همو، الغیبة، ص 137. 12. ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج 4، ص 179؛ ج 6، ص 115؛ ج 8، ص 52. 13. ر.ک: مسلم، صحیح مسلم، ج 1، ص 9؛ ج 3، ص 114؛ ج 8، ص 185. 14. ر.ک: ابی داود، سنن ابی داود، ج 2، ص 19. 15. ر.ک: ابن ماجة، سنن ابن ماجة، ج 1، ص 59؛ ج 2، ص 1073. 16. ر.ک: ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 269؛ ج 3، ص 38؛ ج 5، ص 235. 17. همچون روایاتی با عبارت: « ... انه یاتی فی آخرالزمان نبی ... ». ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 200، ح 12؛ نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 77؛ مشهدی، محمد، ‌تفسیر کنزالدقائق، ج 2، ص 23. 18. همچون روایاتی با عبارت: « ... نبی آخرالزمان ... ». ر.ک: ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 190، ح 37؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 38؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 15، ص 203، ح 19؛ ج 38، ص 42، ح 2؛ کجوری، محمدباقر، الخصائص الفاطمیة، ج 1، صص 21 و 571؛ ج 2، ص 360. 19. مجتهد شبستری، محمد، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 135؛ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج 1، ص 21. 20. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 338، ح 7؛ ابن بابویه، محمد بن علی،‌ الأمالی، ص 78؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 16، ص 238، ح 21455؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص 42، ح 23. 21. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، صص 58-61. 22. مجتهد شبستری، محمد، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، صص 135 و 136. 23. جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موجود موعود، ص 167. 24. همان، صص 183-188. 25. ر.ک: مجتهد شبستری، محمد، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، صص 135 و 136. 26. ر.ک: دوانی، علی، دانشمندان عامه و مهدی موعود،؛ قرشی، علی اکبر، اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان، ماهنامه ی موعود، پیش شماره ی 2، ص 10. منبع مقاله : امین خندقی، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آینده گرایی سینمایی، (بررسی و تحلیل بیش از پانصد فیلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1946
زمان انتشار: 15 فوریه 2015
| |
ویژگی‌های اخلاقی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اسلام، پیام‌آور محبّت، مهرورزی و انسان‌دوستی

ویژگی‌های اخلاقی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در آخرین دهه قرن بیستم میلادی، حوادث و وقایعی در جهان اتّفاق افتاد که با پیش‌بینی‌های مورّخان و جامعه‌شناسان مغرب زمین، مخالف بود. پس از فروپاشی «شوروی سابق»، بسیاری از جوانان و نوجوانان کشورهای مختلف ـ خواه در «آمریکا» و خواه در «آسیا» و «آفریقا» ـ به مذهب و آموزه‌های دینی روی آوردند. با آغاز قرن بیست و یکم، واقعه دیگری جامعه‌شناسان و سیاستمداران غرب را بهت‌زده ساخت. آمارها و سنجش‌های سازمان‌ها و نهادهایی که گرایش نوجوانان و جوانان را در جهان بررسی می‌نمودند، از رویکرد غیرمنتظره نسل جدید به اسلام و مبانی آن سخن گفتند. در پایان سال 2004م. مراکز پژوهش‌های اجتماعی با ارائه آمار دیگر به حیرت جامعه‌شناسان افزودند. تا قبل از این تاریخ جامعه‌شناسان عقیده داشتند آئین بودایی به علّت آنکه تبلیغات وسیعی را از نیمه دوم قرن بیستم آغاز کرده و خود را تنها آئین و پرچمدار مهرورزی و وحدت مردم جهان می‌داند، به زودی توجّه جهانیان را به خود جلب خواهد نمود؛ امّا آمارهایی که در پنج قارّه به دست آمده بود، نشان می‌داد که با وجود تبلیغات وسیع عوامل کلیسا و بنگاه‌های تبلیغاتی صهیونیستی بر ضدّ اسلام، گروه‌های عظیمی از معتقدان به مسیحیّت و حتّی گروه‌هایی از پیروان آئین‌های هندوئیسم، بودیسم، شینتو و کنفوسیوس به اسلام روی آورده‌اند. تبلیغات بر ضدّ آئین اسلام، به چندین قرن پیش باز می‌گردد؛ امّا از آغاز قرن بیستم با تحوّلاتی که در پیشرفت علوم ارتباطات و توسعه رسانه‌ها به وجود آمد، این تبلیغات نیز وارد مرحله تازه‌ای شد. تمام تلاش رسانه‌های وابسته به مخالفان اسلام در غرب و شرق، به دنبال جا انداختن این ادّعا بودند که این ایدئولوژی  و مکتب، تشویق‌کننده انسان‌ها به خشونت و ترور است و نفرت و انتقام را تبلیغ می‌کنند. تبلیغات مخالفان، ابتدا متوجّه اصل اسلام بود؛ امّا از سال 2002م. این تهاجمات متوجّه شیعه گردید و حتّی برخی از سایت‌های تبلیغاتی ادّعا کردند که مسلمانان قائل به مهدویّت که در اصل، همان شیعیان می‌باشند، بیش از دیگر مسلمانان به ترور و خشونت معتقد هستند؛ زیرا فرد منجیّ و پیشوایی که آنان انتظارش را می‌کشند، در صدد کشتار و انتقام است. تبلیغ چنین اتّهامی از سال 2003م. شدّت بیشتری یافت و برخی از سایت‌های به اصطلاح وابسته به مسلمانان و مخالف شیعه نیز این اتّهامات را تکرار می‌کنند. حتّی یکی از این رسانه‌ها ادّعا کرده است که بخش عمده‌ای از جنگ‌های خشونت‌بار و پر تلفات تاریخ، نتیجه اعتقاد به مهدویّت است. در حالی‌که این تبلیغات نه تنها هیچ‌گونه مدرک و سند تاریخی ندارد، برخلاف تبلیغات بی‌پایه این رسانه‌ها اعتقاد به مهدویّت انسان را خشن و شیفته ترور و ارعاب نمی‌سازد؛ بلکه پیشوایان مکتب تشیّع، خود، پیام‌آور محبّت و انسان‌دوستی بوده‌اند. آنچه مبلّغان مسیحیّت را نگران ساخته، پیشرفت سریع اسلام در همه سرزمین‌هاست. می‌دانیم نزدیک به چهار قرن است که مسیحیّت، دارای سازمان تبلیغاتی مستقلّی است که همه ساله گروهی از کشیشان را آموزش می‌دهد و به دورترین نقاط جهان اعزام می‌دارد و برای به انجام رساندن مأموریت آنان، هزینه‌های سنگین بر عهده می‌گیرد. سازمان‌های تبلیغاتی مسیحیّت -چه کاتولیک و چه پروتستان ـ از حمایت‌ دولت‌های متبوع خود نیز برخوردارند و برای اینکه کسی را به آیین خود درآورند، همه نوع تسهیلات مادّی برایش فراهم می‌آورند. با وجود این، موفّقیت چندانی به دست نیاورده‌اند. از سوی دیگر، اسلام که هرگز سازمان متشکلّی، همچون سازمان‌های کشیشان، با آن‌همه اعتبارات و امکانات مادّی نداشته است، همچنان مورد اقبال مردم در سرتاسر دنیاست. در آمریکا و کشورهای اروپایی در قرن حاضر، مؤسّسات وسیعی برای پژوهش و درک علل گرایش به اسلام تشکیل شده است. یکی دیگر از عواملی که موجب جلب توجّه این سازمان‌ها به اسلام گشته است، اقبال بسیاری از مسلمانان جهان و حتّی مسیحیان، هندوها و بوداییان در سال‌های اخیر، به مکتب تشیّع و آموزه‌های امامان شیعه است. به همین دلیل هم سازمان‌های تبلیغاتی مسیحیان، یهودیان، هندوها و وهّابیان، تبلیغات گسترده‌تری را بر ضدّ تشیّع آغاز کرده‌اند. آنچه که نمی‌توان در آن تردید نمود، این است که عامل اصلی این گرایش، آشکار شدن آیات «قرآن کریم» و سیره رسول اکرم(ص) و امامان شیعه می‌باشد. عطوفت و بزرگواری و مردم‌دوستی پیامبر(ص) و خاندانش، گسترده‌تر و عمیق‌تر از آن بود که مخالفان اسلام آن را منکر شوند. فرهیختگان عالم، پس از مطالعه قرآن کریم و بررسی سیره رسول اکرم(ص) و اهل بیت او، بر این حقیقت اعتراف می‌کنند که اسلام، پیام‌آور محبّت و نیک‌خواهی است. ولتر،1 نویسنده مشهور فرانسوی، از جمله افرادی بود که در آغاز جوانی، تحت تأثیر تبلیغات کلیسا قرار گرفت و مطالبی موهن بر ضدّ اسلام و پیامبر اسلام نوشت و آن را منتشر کرد؛ امّا پژوهش‌ها و مطالعات بعدی وی موجب شد که از حقیقت دعوت پیامبر اسلام آگاه شود. آنگاه با صراحت نوشت: باید اعتراف کرد که محمّد[ص] تقریباً همه آسیا را از بت‌پرستی رهایی بخشید و توحید واقعی را به جهانیان آموخت و با قدرت و صلابت، علیه بت‌پرستان قیام کرد. بسیار مشکل بود که دینی چنین ساده و خردمندانه و پاک انسانی که به وسیله مردی نیرومند و همیشه پیروز تعلیم داده می‌شد، نیمی از جهان را مسخّر نگرداند.2 جان دیون پورت3 نویسنده نامدار انگلیسی نیز در حدود یکصد سال پیش با شجاعت کم‌نظیری کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن» را منتشر ساخت و بر همه تهمت‌ها و افتراهای چندین قرن دشمنان اسلام، خطّ بطلان کشید و این اتّهام را که اسلام دین شمشیر، ترور و خشونت است، از چهره اسلام پاک کرد. مارسل بوازار، پژوهشگر فرانسوی نیز در کتاب «انسان‌دوستی در اسلام»، با ذکر آیات متعدّد از قرآن کریم که انسان‌ها را به نیکی نمودن به همه انسان‌های دیگر دعوت می‌کند، نشان داد که اسلام، دین عطوفت و محبّت است. وی با صراحت نوشت: بی هر مقدّمه‌ای، باید بگوییم که ما معتقدیم اسلام، یک وحی الهی است.4 او جوانمردی، تواضع، امانت، پاکی، حسن خلق و بخشندگی را از صفات و ویژگی‌های حضرت محمّد(ص) می‌داند.5 مهدی(عجل الله تعالی فرجه) نیز پیام‌ور مهرورزی و دوستی است تردیدی نیست که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) مانند دیگر امامان شیعه در قلّه رحمت و محبّت جای دارد. او گنجینه ارزشمند کرامت و مبلّغ مکتبی است که شعار جاودانی‌اش ستایش خداوندی است و رحمان و رحیم است. حضرت مهدی(عج) پاکیزه‌ترین خلق خدا، معدن لطف و صفا و پرچمدار عدالت‌خواهی است. بنابراین چگونه این پیام‌آور آزادی و رهایی انسان‌ها می‌تواند منادی خشونت باشد؟ دشمنان آزادی و کرامت انسانی که تلاش می‌کنند تشیّع را عامل خشونت نشان دهند، به چند روایت ضعیف توسّل می‌جویند و آن را در سایت‌های اینترنتی خود به نمایش می‌گذارند؛ در حالی‌که احادیث صحیح بسیاری بر عشق و محبّت امام نسبت به مردمان حکایت دارد. در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم: امیرمؤمنان، علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) از رسول اکرم(ص) پرسیدند: «آیا مهدی از ما اهل بیت‌ است؟» رسول اکرم(ص) در پاسخ فرمودند: «آری. مهدی از ماست. خداوند همان‌گونه که دین را به وسیله ما آغاز نمود، به وسیله او به اتمام می‌رساند. مردم به دست ما از شرک رهایی یافتند و پس از پایان گرفتن فتنه‌های دشمنان، میان مردم الفت و صمیمیّت ایجاد شد. وظیفه ما از آغاز، برداشتن کینه‌ها و عداوت‌هاست؛ به گونه‌ای که همه برادر ایمانی شوند.»6 همچنین پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «مهدی روش مرا دنبال می‌کند و هرگز از روش من بیرون نمی‌رود.» درباره مهرورزی مردم به حضرت مهدی(عج) فرمودند: «امّت اسلامی به مهدی مهر می‌ورزند و به سویش پناه می‌برند. آن‌چنان‌که زنبوران عسل به سوی ملکه خود پناه می‌برند، عدالت را در پهنه گیتی می‌گستراند و صفا و صمیمیّت صدر اسلام را به آنها بازمی‌گرداند.»7 حضرت علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) سرور آزادگان و پرچمدار محبّت و مهرورزی، در تمام دوران حکومت خویش تلاش نمود تا مردم را به دوران رسول اکرم(ص) بازگرداند و سیره و روش او را زنده نماید. راه و روش همه امامان و همچنین حضرت مهدی(عج) همان روش رسول اکرم(ص) و حضرت علی(ع) است. دعاها و نیایش‌هایی که از امامان معصوم(ع) به ما رسیده، در واقع سرودهای مهرورزی و محبّت است. نگاهی به «دعای مکارم اخلاق» امام سجّاد(ع)، نشان می‌دهد که امامان شیعه تا چه حدّ از خشونت و نفرت و کینه به دور بوده‌اند. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْدِلْنی‏ مِنْ بِغْضَةِ اهْلِ الشَّنَانِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ اهْلِ الْبَغْىِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ اهْلِ الصَّلاحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَداوَةِ الادْنَیْنَ الْوَلایَةَ وَ مِنْ عُقوُقِ ذَوِى الْاَرْحامِ الْمَبَّرَةَ وَ مِنْ خِذْلانِ الْاَقْرَبینَ النُّصْرَةَ وَ مِنْ خِبِّ الْمُدارینَ تَصْحیحَ الْمِقَةِ وَ مِنْ رَدِّ الْمُلابِسینَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ وَ مِنْ مَرارَةِ خَوْفِ الظَّالِمینَ حَلاوَةَ الَامَنَه؛ بار خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شدّت کینه کینه‌توزان را به محبّت و حسد اهل تجاوز را به مودّت و بدگمانی اهل صلاح را به اطمینان و دشمنی نزدیکان را به دوستی و گسستن خویشاوندان را به خوش‌رفتاری و رو‌برتافتن نزدیکان را از یاری نمودن به یاری و دوستی ظاهرسازان را به دوستی حقیقی و خوار انگاشتن مصاحبان را به حسن رفتار و تلخی ترس از ظالمان را به شیرینی ایمنی مبدّل ساز.» به راستی می‌توان باور کرد که حضرت مهدی(عج) که از سلاله مهرورزان و پیام‌آوران محبّت است؛ چون ظهور کند، بر مردمان خشم گیرد و فضایی از ترس، وحشت، ارعاب و وحشت را پدید آورد؟ احادیث و روایاتی که از دوران ظهور حضرت به ما خبر می‌دهد، چنین اتّهامی را نمی‌پذیرد. از امیرمؤمنان علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) در شرح سپاهیان حضرت مهدی(عج) چنین آمده است: «به منزلی هجوم نکنند؛ کسی را به غیر حق مجازات نکنند؛ هتک حرمت انسانی را مرتکب نشوند؛ ناسزا نگویند؛ دزدی نکنند؛ در حقّ یتیمی ظلم نکنند؛ راهی را خوف‌ناک نکنند؛ از مکر و حیله بپرهیزند؛ در امانت خیانت نکنند؛ کسی را که به آنها پناه می‌برد؛ محترم شمارند؛ خلف وعده نکنند؛ شکست خورده را تعقیب نکنند؛ خونی را به ناحقّ نریزند؛ به کشتن شخص مجروحی اقدام نکنند ... .»8 امام رضا(ع) در وصف یوسف زهرا(ع) می‌فرمایند: «وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم‏؛9 حضرت مهدی برای آنها، از پدران و مادرانشان مهربان‌تر می‌باشد.» قرآن کریم که ظهور حضرت مهدی(عج) و یاران او را مژده می‌دهد، از صالحان و پاکانی که وارث زمین خواهند شد، سخن می‌گوید.10 صالحان و پاکانی که دارای عمل نیک هستند، امنیّت و آرامشی پدید می‌آورند که ستایش خدای یکتا در جامعه امکان‌پذیر می‌شود.11 چگونه این پدید‌آورنده امنیّت و صلح، عامل خشونت و بی‌رحمی خواهد بود؟! در خاتمه، سخن جاودانی امام باقر(ع) را پیرامون عصر ظهور حضرت مهدی(عح) یادآور می‌شویم که فرمودند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم‏؛12 آنگاه که قائم ما قیام کند، خداوند دست لطف و مرحمت خود را سر بندگان خود می‌گذارد تا به عقول آنان وحدت بخشد و خردهایشان را کامل نماید.» آیا رشد و کمال خرد انسانی و شکوفایی استعدادها و خلّاقیت‌ها، آن‌گونه که امام باقر(ع) مژده آن را داده است، در محیطی ناامن و آکنده از تهدید، خشونت، ترس، وحشت و ارعاب امکان‌پذیر است؟! پی‌نوشت‌ها: 1. ولتر Voltaire (1694-1778م.) نویسنده و فیلسوف فرانسوی. اندیشه‌های فلسفی وی فراز و فرود بسیار داشت. برای آگاهی از افکار وی ر.ک: «دایره‌المعارف فارسی»، ج 3، همچنین مجموعه آثار وی در سال 1954م. با عنوان «کلّیات ولتر» به چاپ رسید. 2. «رهروان حقیقت»، جواد حدیدی، (تهران، ص 32، مرکز نشر دانشگاهی، 1380) ص 32، به نقل از کلّیات آثار ولتر، ج 17. 3. J.D. Port. 4. «انسان‌دوستی در اسلام»، م. ارسل بوازار، ترجمه دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر محمّدحسن مهدوی اردبیلی، ص 4 (تهران، انتشارات طوس، 1362). 5. برای آگاهی بیشتر ر.ک.: «انسان دوستی در اسلام»، صص 75، 78 و 119- 122 و بسیاری از صفحات دیگر. 6. «منتخب الأثر»، ص 152. 7. همان، ص 491. 8. احادیث مربوط به مهرورزی و محبّت امام عصر(عج) نسبت به انسان‌ها بسیار زیاد است. برای آگاهی بیشتر ر.ک. «المهدی»، سیّدصدرالدّین صدر، المهدی، ترجمه محمّدجواد نجفی، «غیبت نعمانی»، محمّدابراهیم نعمانی. 9. «روزگار رهایی»، ج 1، ص 129. 10. سوره انبیاء، آیه 5. 11. سوره نور، آیه 55. 12. «بحارالانوار»، ج 52، ص 328.Z

کلیدواژه ها: ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1879
زمان انتشار: 8 فوریه 2015
| |
خانواده ایده آل اسلامی

خانواده ایده آل اسلامی

یکی از موضوعات بسیار مهم در اسلام موضوع خانواده است. خانواده سنگ بنای اجتماع می باشد و تنها با خانواده های سالم، استوار و صالح، می توان انتظار جامعه ای سالم، استوار و صالح را داشت. از مجموع موضوعات و معارف اسلامی چنین بر می آید که در میان نهادهای اجتماعی، خانواده در تربیت و تکامل آدمی بزرگترین نقش و وظیفه را بر عهده دارد. اسلام می خواهد زن و مرد در کمال صفا و صمیمیت و حسن نیت در جوار هم زندگی کنند و محیط خانه از هر جهت برای تربیت نسل خوب و شایسته آماده باشد. برای نیل به این هدف والا مقررات و قوانینی برای اعضای خانواده در روابط متقابل بین آنها وضع شده که بر اساس معیارهای قرآنی در سه محور قابل بررسی است: 1- وظایف متقابل زن و شوهر نسبت به هم 2- وظایف پدر و مادر در برابر فرزند 3- وظایف فرزند در برابر والدین قرآن برخی پدران، مادران و فرزندان نمونه را به عنوان الگوهای برتر معرفی می نماید که عبارتند از: ابراهیم، زکریا، لقمان، شعیب، نوح، یحیی، عیسی، مریم، مادر موسی، مادر یحیی، مادران اسماعیل و اسحاق و..... در این مقاله برخی ویژگیهای خانواده برتر اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت معرفی می گردد. و در خلال آن به تبیین برخی وظایف مهم اعضای خانواده در روابط متقابل آنها با یکدیگربا استعانت از آیات قرآنی و احادیث ائمه معصومین علیهم السلام همراه با معرفی برخی الگوهای شایسته قرآنی پرداخته می شود. مقدمه: ازدواج پیمان مقدّسی است بین زن و مرد، برای مشارکت و همکاری آن دو در امر تشکیل خانواده که حفظ کیان آن با اراده و خواست طرفین و در سایه قراردادی به نام عقد صورت می گیرد. به تعبیر دیگر خانواده یک نهاد حقوقی است که اعضای تشکیل دهنده ی آن به وسیله رشته زناشوئی، خون یا فرزند خواندگی با یکدیگر پیوند می یابند و در یک مجموعه واحد با هدف مشترک زندگی می کنند. خانواده مهم ترین نهادی است که جامعه را تغذیه نموده و در سلامت و عدم سلامت، در شرافت و انحراف آن، در سازگاری و نابهنجاری آن مؤثر است. از این رو دولت و ملت به حمایت از این بنیان مقدّس که اساس اجتماع است وظیفه مندند. چرا که خانواده نخستین پایگاه تربیت است و هیچ بنیادی مؤثرتر از آن در جنبه ی سرنوشت سازی و رشد و تربیت انسان وجود ندارد. محیط خانواده در تشکیل شخصیت انسان بسیار مؤثر است. سنت ها، الگوها و ضوابط و قوانین آن در کودک اثر دارد. خانواده عامل انتقال فرهنگ، تمدن، ادب و سنن است و اهمیت آن همیشگی است و برای دوام و بقای جامعه و تمدن و فرهنگ، راهی جز آن وجود ندارد. (2) خانواده همچون زمین کشت است، اگر خاک آن مناسب رشد گیاه باشد، گیاهان و محصولات خوب و سالمی را می رویاند، ولی اگر خاک آن نامناسب باشد قطعاً محصول خوب و مرغوبی را تولید نخواهد کرد: (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ) (3) (سرزمین پاک به اذن پروردگار، گیاهش بیرون می آید و از سرزمین ناپاک جز گیاه اندک و بی فایده بیرون نمی آید). خانواده ایده آل اسلامی: یکی از موضوعات بسیار مهمی که در اسلام به آن پرداخته شده، خانواده است. در محیط خانواده ای که براساس معیارهای قرآنی تشکیل شده باشد، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در صفا و صمیمت و همفکری و همدردی و هماهنگی آن، زنگارهای پریشانی و خستگی های عصبی و جسمی زدوده می شود و زن و شوهر می توانند با اتحاد و تعاوت و یکی شدن نیرومندتر و مستحکم تر حرکت کنند. زن و شوهر با الهام از قوانین حیات بخش اسلام، می توانند محیط خانواده را آکنده از عشق و صفا کنند و کانون پرمهری را برای فرزندان فراهم آورند. فرزندان این نوع خانواده ها نیز، انسان هایی دلسوز و مهربان و عنصرهای پر کار و متعهد و هدفمند در جامعه می باشند. در این صورت روح مودت و محبت بر اعضای خانواده حاکم بوده و از نشاط و سلامتی و هم آهنگی در پیشرفت برخوردار خواهند بود. به گفته قرآن، خانواده ای که در آن انس و الفت باشد، خدمت به یکدیگر نیز باشد، خانواده ای که پایبند به اصول و ارزش های دینی باشد و همواره ذکر دعا و قرآن در آن باشد و از نام خدا با عظمت یاد شود، خداوند بنیان چنین خانه و خانواده ای را مستحکم می سازد. این خانه ها با عظمت و با برکت شده و اهل آن همچون ستاره ای در آسمان هستی می درخشند: (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاء الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ * لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ) (4) (آن نور در خانه هایی است که خدا رخصت داد ارجمندش دارند و نامش در آنجا یاد شود و او را هر بامداد و شبانگاه تسبیح گویند. مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروختی از یاد خدا و نمازگزاردن و زکات دادن بازشان ندارد، از روزی که دل ها و دیدگان دگرگون می شوند هراسناکند. تا خدا نیکوتر از آنچه کرده اند جزایشان دهد، و از فضل خود بر آن بیفزاید و خدا هر که را خواهد بی حساب روزی دهد). و به عکس آن خانه هایی که در آنها عداوت باشد، ناسازگاری باشد، ذکر نماز و قرآن و دعا نباشد، در آن خانه هایی که گناه جاری باشد، آن خانه ها همواره تاریک بوده و نور الهی در آنها نمی تابد. (5) این خانه ها و افراد آنها مورد تأیید اسلام نبوده و با آرمان های اسلامی هماهنگی و همخوانی ندارد. (6) وظایف متقابل زوجین در خانواده اسلامی: در بحث مسائل خانواده و حقوق زوجین نسبت به هم برخی همسران تصور می کنند که حقوق یکی از آنها نسبت به دیگری بیشتر است، در حالی که کلام آسمانی و احادیث خاندان عصمت و طهارت گویای این حقیقت است که زن و مرد (زن و شوهر) هر کدام وظایف مخصوص به خود را دارد. اگرچه آن دو در رابطه با بندگی خدا و صفات لازمه آن به یک چشم نگریسته می شوند و پاداش آنها فقط به اعمال آنها ربط دارد. و از آنجائی که این دو انسان از لحاظ آفرینش و احساسات و تمایلات متفاوت هستند، علاوه بر حقوق مشترک، حقوق خاص جنس خود را هم خواهند داشت و این دلیل برتری یکی بر دیگری نیست: (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا) (7) (خدا برای مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راست گوی و زنان راست گوی و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان خداترس و زنان خداترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و مردانی که شرمگاه خود حفظ می کنند و زنانی که شرمگاه خود حفظ می کنند و مردانی که خدا را فراوان یاد می کنند و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، آمرزش و مزدی بزرگ آماده کرده است). مطابق با این آیه شخصیت زنان و مردان هر یک به طور مستقل و در جایگاه ویژه ی خود تبیین گردیده است. آن دو در مقام بندگی یکسانند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. (8) اسلام می خواهد زن و مرد در کمال صفا و حسن نیت زندگی کنند و محیط خانه از هر سو برای آرامش، تولید و تربیت نسل آماده باشد. شک نیست چنین زمینه ای نیازمند این است که هر یک خود را وابسته به هم بدانند، به هم مطمئن باشند و جز در مرز رضای هم گام بر ندارند و از عواملی که باعث فراق و جدائی، اضطراب و آشفتگی خانواده است جلوگیری به عمل آورده و آن دو در کنار هم گام های استوار را برای ساختن بنیان خانواده و جامعه بردارند و غم خوار یکدیگر و محروم اسرار هم باشند. قرآن همین را به زیبائی به تصویر می کشد: (هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (9) (آنها پوشش شمایند و شما پوشش آنهایید). در واقع این تمثیل نشان گر آن است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر بسیار نزدیک اند و هر یک از آن دو موجب حفظ عفت و پوشش دیگری است. همانطور که لباس انسان را از برهنگی و بی عفتی حفظ می کند. در واقع همان طور که لباس هر فرد مایه وقار و آراستگی اوست، همسر نیز مایه وقار و آراستگی فرد در زندگی اجتماعی است. (10) در خانواده قرآنی همسران وسیله تکون و آرامش یکدیگرند و دوستی و رحمت در میان آنها حاکم می باشد: (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً) (11) (و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید. تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد). اگر در مفهوم این آیه مبارکه دقیق شویم می بینیم صحبت از آرامش در سایه ازدواج و صحبت از رأفت و محبت میان همسران است. لذا بهترین تجلی گاه مودت و رحمت خانواده است و قرآن روی آن توقف کرده است. یکی از عوامل وجود مودت و رحمت در خانواده هم کفو بودن و رعایت مسائل اخلاقی و ارزش های انسانی است. ارزش یک زن و کمال او در زن بوده و کامل بودن او در جنبه های زنانگی و ارزش و کمال یک مرد کامل بودن او در جنبه های مردانگی است. حال به بحث پیرامون وظایف اصلی زوجین نسبت به هم می پردازیم که اسلام آنها را به زوجین در جهت حفظ و بقای خانواده و استحکام آن توصیه می کند. (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ) (12) (مردان سرپرست و قیم زنانند به آن جهت که خداوند بعضی را به بعضی برتری داده است و به آن جهت که آنها از مال خود برای خانواده نفقه می دهند.) مطابق این آیه شریفه یکی از وظایف مرد مسؤولیت سرپرستی خانواده و تأمین نفقه آن است. از این رو زنان در امر سرپرستی خانواده و مسؤولیت اقتصادی خانواده و تأمین نفقه و مخارج زندگی پس از همسران خود قرار دارند. وظیفه ی مهم دیگر مرد داشتن رفتاری شایسته و پسندیده در برابر زن و حسن معاشرت با اوست: (وَ عاشِروُهُنَّ بِالمَعْرُوفِ) (13) (با زنان به نیکویی رفتار کنید). و اما وظایف اصلی زن به قرار ذیل است: (فَالصَّالِحَاتُ قَانِتاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ) (14) (زنان صالح در برابر شوهران خود، مطیع و متواضع اند و در غیاب آنها حافظ مال و ناموس آنهایند). مطابق این آیه شریفه زن دو وظیفه مهم در برابر شوهر دارد: 1- اینکه در برابر او متواضع باشد. «قنوت» در مقابل «نشوز» است. یعنی وظیفه زن در مقابل شوهرش تمکین است و نباید از این وظیفه سرباز زند و با آن مخالفت کند در واقع وظیفه اصلی زن این است که در امر تمکین برای همسرش همواره مطیع و متواضع باشد. 2- اینکه در غیاب شوهر حافظ مال و ناموس او باشد و عفت و پاکدامنی را در حضور و غیاب وی رعایت کند. اکنون چارچوب وظایف مرد و زن مشخص است و اگر طرفین به وظایف خود آشنا باشند و از آن تخلف نکنند و توقع اضافی از هم نداشته باشند، اختلافات اساسی در زندگی ایجاد نمی شود. دو وظیفه زن عبارت است از «قنوت» و «حفظ» و دو وظیفه عبارت است از «انفاق» و «معاشرت به معروف» (15) زن و مرد متعهّد و مسؤول طالب این هستند که با مشاهده ثمره ی وجود خویش، خود را بر مسند پر افتخار مادری و پدری بنگرند و مسئولیت تربیت انسان هایی صالح و ارزشمند را برعهده گیرند و از این رهگذر به وجود خویشتن و آرمان های خود امتداد بخشند. در چنین خانواده ای والدین به همان اندازه در تربیت اولاد خود مسؤلیت دارند که فرزندان آنان در مورد حقوق والدینشان مسؤول می باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «یلزم الوالدین من عقوق الولد ما یلزم الولد لها من العقوق» (16) (والدین در برابر حقوق فرزند به همان اندازه مسؤولیت دارند که فرزند در برابر حقوق پدر و مادر مسؤول می باشد). وظایف پدر و مادر در برابر فرزند: پدران و مادران در امر تربیت فرزندان مسؤولیت خطیری را بر عهده دارند و در این رابطه باید پاسخگو باشند. در واقع فرزند پروری از اهمیت بسیار بالایی برخوردا است و آن زمینه ساز بسیاری از رشد ها و گاهی نیز انحطاط ها می شود. کارکرد خانواده تأمین نیازهای فرهنگی، اخلاقی، عاطفی، اقتصادی و انضباطی فرزندان و زمینه سازی برای رشد او در شرایط مطلوب اجتماعی و آماده سازی برای پذیرش مسؤولیت های فردی و اجتماعی است. والدین وظیفه دارند موجبات آگاهی کودک را جهت پرهیز از آلودگی ها و نابسامانی ها فراهم آورند و تقویت روح مقاومت در برابر سختی ها و مفاسد و آلودگی ها برای او موجبات دوری از رسوائی ها، ذلت و حقارت ها باشند. (17) از این رو پدر و مادر باید به طور همه جانبه مراقب فرزندان خویش باشند و وظایف سنگین و خطیر خود را در برابر ایشان انجام دهند: (یُوصِیکُمُ اللهُ فِی أوْلَادِکُمْ) (18) (خدا درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند). انسان همواره آرزومند داشتن فرزندی صالح بوده و یکی از افتخارات هر پدر و مادری این می باشد که فرزندی شایسته و دین مدار به جامعه تحویل نماید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «من سعاده الرجل الولد الصالح» (19) (سعادت و خوشبختی انسان به داشتن فرزندی صالح و شایسته است). در واقع داشتن چنین فرزندانی موجب خرسندی و روشنی چشم می شود. در اواخر سوره فرقان نیز با آیاتی در وصف «عبادالرحمن» که از دیدگاه قرآن انسان های کامل هستند، از خواسته های قلبی آنها داشتن چنین فرزندانی را ذکر می کند: (وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ) (20) (و آنان که می گویند: ای پروردگار ما، از همسران و فرزندان ما دلهای ما را شاد گردان). از وظایف مهم پدر و مادر در برابر فرزند عبارت است از: 1- تفاهم و توافق در پرورش تربیت کودک: یکی از وظایف مهم مادر و پدر در برابر فرزندان حفظ تعادل و هماهنگی و دوستی و تفاهم بین خودشان است. باید توجه داشت که رمز موفقیت یک خانواده در وصول به اهداف و آرمان ها وجود توافق و تفاهم بین زوجین است و اگر میان دو همسر تفاهم و توافق نباشد، در تربیت فرزند و ثمره ی هستی آن دو نیز چندان موفقیتی نخواهد بود. حال اگر میان دو همسر تفاهم و توافق نباشد ولو اینکه یکی از طرفین وظیفه شناس باشد و به وظیفه تربیتی خویش عمل کند، چندان تأثیر مثبتی بر روی فرزند نخواهد، گذارد، چرا که دیگری با اخلاق و رفتار نا صحیح خود زحمات طرف دیگر را خنثی می کند. هماهنگی والدین خود ساخته، احتمال شکست تربیتی آنها را بسیار ضعیف می سازد و ناهماهنگی آنها این احتمال را به شدت قوت می بخشد. حال در این رابطه به داستان حضرت نوح علیه السلام و فرزند گمراهش اشاره می شود. حضرت نوح هر چه تلاش می کند که پسرش را از ضلالت نجات دهد نمی تواند. از این رو وقتی به درگاه خدا ناله و اصرار می کند به او اعلام می شود که او از خانواده تو نیست: (إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ) (21) (او از خاندان تو نیست، او عملی است نا صالح). پسر حضرت نوح در گرداب گمراهی میافتد و بدنبال آن به هلاکت می رسد. با اینکه پدری صالح و شایسته داشت. اما از آنجائی که مادرش زنی غیر مکتبی و گمراه بود و پسر تحت تأثیر مادر و تربیت ناصحیح او قرار گرفته و به علت عدم تفاهم در شیوه ی تربیتی بین زوجین، فرزندی ناصالح بار آمده و در نهایت به هلاک می رسد: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا) (22) (خدا برای کافران مَثَل زن نوح و زن لوط را می آورد که هر دو در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند و به آن دو خیانت ورزیدند و آنها نتوانستند از زنان خود دفع عذاب کنند). 2- دعا در حق فرزند: فرزند همواره محتاج دعای پدر و مادر است. دعای پدر و مادر در حق فرزندان از دعاهایی است که زود مستجاب می شود. بنابراین دعای پدران و مادران برای فرزندانشان نقش مؤثر و سرنوشت ساز دارد. دعا برای خوب تربیت شدن فرزند یکی از ابزارهای تربیتی و بلکه نوعی کوشش برای تربیت و پرورش کودک است. چه اینکه دعا حاکی از نوعی آرزو و تقاضاست و تا زمانی که در نهان فرد علاقه به چیزی وجود نداشته باشد برای نیل به آن دست به دعا بر نمی دارد. (23) پیامبران و پشیوایان معصوم این درس را عملاً به ما آموخته اند. آنان برای تربیت و سرنوشت خوب آینده فرزندانشان از خدا کمک می خواستند و به نیایش می پرداختند: الف) اما دعای حضرت ابراهیم علیه السلام: (رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ) (24) (ای پروردگار ما، ما را فرمانبردار خویش ساز و نیز فرزندان ما را فرمانبردار خویش گردان). (رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاء) (25) (ای پروردگار من، مرا و فرزندانم را بر پای دارنده نماز قرار ده، ای پروردگار ما دعایم را پذیرا باش). ب) دعای امام سجاد علیه السلام: (26) «خداوندا بر من منت گذار به بقای فرزندانم و به شایسته نمودن ایشان برای منع و به برخورداری من از آنان. خداوندا عمر آنان را برای من طولانی گردان، و بر ایام زندگی شان برای من بیفزا و خردسالشان را برایم تربیت کن و ناتوانشان را برایم نیرو ده و بدن ها و دینشان و اخلاقشان را برایم به سلامت دار و ...» ج) دعای حضرت زکریا علیه السلام: (رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء) (27) (ای پروردگار من، مرا از جانب خود فرزندی پاک و نیکو عطا کن همانا که تو دعا را می شنوی). اینها نمونه هایی از ادعیه پدران نمونه در حق فرزندانشان است. به اعتقاد ایشان فرزند صالح پدر و مادر را در پیشگاه خدا و خلق سرفراز می کند و یقیناً مقام و مرتبت آنها را از لحاظ بندگی ارتقا می بخشد. 3- تعلیم و تربیت فرزند در ابعاد مختلف: اسلام به مسائل جزئی در تعلیم و تربیت فرزند توجه دارد. در روش تربیتی اسلام خانواده در متن است و در تحقیق مسؤول اصلی خانواده است. در اسلام پدرها و مادرها نمی توانند سلب مسؤولیت کنند و از آن شانه خالی کنند: (قُو أنفُسَکُمْ وَ أهْلِیکُمْ نَارًا) (28) (خود و خانواده تان را از سقوط در ورطه هولناک عذاب و بدبختی حفظ کنید). یک مسلمان در خانواده تنها تکلیفش این نیست که خودش را به دوزخ نکشاند بلکه وظیفه دارد افراد خانواده را هم از سقوط در ورطه هولناک عذاب حفظ کند. پدر و مادر شایسته همانگونه که به خود می اندیشند به فرزند خود نیز می اندیشند: (وَ أصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتی) (29) (فرزندان مرا به صلاح آور) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره تربیت فرزندان می فرماید: «أکرموا أولادکم و أحسنوا آدابهم» (30) (به فرزندان خود احترام نمائید و در ادب و تربیت آنها بکوشید). حال به چندین مسؤولیت مهم پدر و مادر در حیطه ی تربیتی اشاره می شود: 1- مسؤولیت تربیت جسمی: یکی از مسؤولیت های بزرگ والدین تربیت جسم فرزند است. در واقع هدف این است که طفل از نیروی جسمی و سلامت بدنی و نشاط برخوردار باشد. گفتنی است تأمین هزینه خوراک و پوشاک بعهده پدر می باشد ولی در بخش تهیه تغذیه مناسب و سالم مادر نیز نقش بسزائی دارد. یکی از راههای تأمین سلامت چسم و روح کودک تغذیه ی او با شیر مادر در دوران کودکی است. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «ما من لبن رضع به الصبیّ أعشم برکه علیه من لبن اُمه» (31) (هیچ شیری پر برکت تر و پر فایده تر از شیر مادر برای کودک شیرخوار نیست). قرآن کریم نیز در تاکید بر اهمیت شیر دادن توسط مادر می فرماید: (وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ) (32) (و مادرانی می خواهند که شیر دادن را به فرزندان خود کامل سازند، دو سال تمام شیرشان بدهند). قرآن در واقع با این آیه به طور غیر صریح سخن از یک نوع پیوند عاطفی میان مادر و فرزند را در این آیه بیان می کند. مادر پس از حمل چند ماهه طفل در رحم خویش و پرورندان او آغاز به شیر دهی طفل می کند و موجب رشد جسمی و روحی او می شود. در این دوره و پس از آن، همچنان این پیوند عاطفی بین مادر و فرزند مستحکم می ماند. (33) در کانون خانواده پدر نیز در کنار فداکاری پر ارزش مادر موظف است از لحاظ اقتصادی همسر و فرزندش را تأمین کند و مادر را در این مسیر مقدّس یاری دهد و از او حمایت کند: (وَ علَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) (34) (خوراک و پوشاک آنان به وجهی نیکو به عهده پدر است). در کانون خانواده پدر موظف است نیازهای مادی فرزندان مادی فرزندان را از قبیل از غذا، مسکن، لباس، بهداشت و... مادامی که در دوران کودکی بسر می برند و توانائی کار و کوشش را ندارند، تأمین نماید و در دوران جوانی و بزرگسالی نیز چنانچه پدر متمکن و ثروتمند باشد و فرزندان در فقر و پریشانی بسر برند بر پدر واجب است به اندازه امکاناتش احتیاج اولادش را برطرف نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این باره می فرماید: «کفی بالمرء آثماً ان یضیع من یقوت» (در گناهکاری مرد همین اندازه بس که حق عائله خود را ضایع کند). 2- مسؤولیت تربیت ایمانی و مذهبی: (35) می توان گفت که از گام های نخستین در تربیت مذهبی کودک «دین باوری» باشد. فرزندان ما در هر شرایطی و در هر موقعیتی باید به طور عمیق دریابند که زندگی و زندگی کردن بیهوده نیست و ما هدفمند آفریده شده ایم و برای رسیدن به این هدف باید مراحلی را طی کنیم و در این راه همتی بلند نیاز نیاز داریم. از این رو برای قدم نخست باید اهمیت دین و پایبندی به اصول اخلاق و آئین دینی را برای فرزندانمان روشن نمائیم. آنها باید بدانند که همه ی نابسامانی های عصر حاضر از آثار بی دینی است (36). گام بعدی در تربیت دینی فرزندان داشتن صبر است. فرزندان باید با مهربانی و برانگیخته شدن اشتیاق دینی شان جلو بروند و این صبر پدر و مادر را می طلبد. برخی آموزه های مهم دینی در امر تربیت ایمانی و مذهبی فرزندان عبارت است از: الف) ارتباط فرزندان با پروردگار: یکی از وظایف مهم والدین آشنا کردن فرزن با پروردگار جهانیان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «إفتحوا علی صبیانکم اوّل الکلمه، لا اله الّا الله» (37) (اولین کلمه ای که بر زبان فرزندان می گذارید کلمه «لااله الا الله» باشد). ب) تربیت فرزندان بر محبت اهل بیت: روایات فراوانی داریم که سفارش کرده اند که فرزندان خود را بر محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تربیت نمائید. امام علی علیه السلام می فرماید: «أدّبوا أولادکم علی ثلاث خصال: حبّ نبیکم و حبّ أهل بیته و قراءه القرآن، فانّ حمله القرآن فی ظل الله یوم لا ظلّ الّا ظلّه مع أنبیاءه و أصفیاءه» (فرزندان خود را بر سه خصلت تربیت کنید: محبت پیامبرتان و محبت اهل بیت او و خواند قرآن. زیرا حاملان قرآن در آن روز که هیچ سایه ای جز سایه خدا نخواهد بود، در سایه خدا همنشین انبیاء و برگزیدگان او خواهند بود). ج) اهمیت دادن به نماز فرزندان: یکی از وظایف اصلی پدر و مادر این است که به نماز فرزندان خود فوق العاده اهمیت دهن و فرزند خود را از دوران کودکی با اهمیت آن آشنا سازند. امام کاظم علیه السلام می فرماید: «یا بَنیَّ انه لا ینال شفاعتنا من استخفّ بالصلاه» (38) (فرزندانم! شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نخواهد رسید). قرآن نیز بر اقامه نماز خانواده تأکید دارد: (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا) (39) (خانواده خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار پافشاری کن). 3- مسؤولیت تربیت اجتماعی: مقصود از تربیت اجتماعی این است که کودک را به آداب اجتماعی و اصول ارزشمند روانی برخاسته از ایمان و اعتقاد بپرورانیم تا بتوانند در جامعه مظهر حسن رفتار، ادب، تعادل، عقل سلیم، تلاش حکیمانه و... باشد. درباره آداب اجتماعی، والدین موظفند آموزش های لازم را به فرزندان در زمینه های گوناگون ارائه دهند. به عنوان مثال لقمان حکیم که خود پدری نمونه است در نصایح و آموزش های اجتماعی و اخلاقی به فرزند خود، ابتدا درس توحید می دهد و او را از شرک در همه ابعادش بر حذر می دارد. آنگاه نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبائی و... از چیزهایی است که پدر از فرزندش می خواهد. سپس او را از تکبر و خودپسندی و فخر و مباهات منع می کند و میانه روزی در خط مشی زندگی و فرو پوشیدن صدا را از او می خواهد. (40) از دیگر آموزه های دینی در روابط اجتماعی، رعایت پاکدامنی و عفاف است. فرزندان برای رعایت پاکدامنی خود و جامعه موظف به ازدواج هستند و چنانچه شرایط ازدواج برای آنها فراهم نشد ناگزیر به رعایت عفاف و پاکدامنی هستند تا اینکه خداوند آنها را از فضل و کرامت خود بهره مند سازد: (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ) (41) (آنان که استطاعت ازدواج و نکاح را ندارند باید پاکدامنی پیشه کنند تا خدا از کرم خویش توانگرشان گرداند). در این رابطه به حضرت شعیب که از پدران نمونه است اشاره می شود. شعیب و همسرش دخترانشان را بسیار با عفاف و با حیا تربیت کرده اند: (فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاء) (42) (یکی از آن دو دختر که با شرم و حیاء راه می رفت نزد او آمد). دیگر اینکه شعیب راه ازدواج را هم برای دختر خود و هم برای موسی هموار می کند و خود پیشنهاد ازدواج دخترش را به وی می دهد: (قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ) (43) (گفت: می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو در آورم به شرط آنکه هشت سال مزدور من باشی). در اینجا عملکرد شعیب در یک فعالیت اجتماعی سالم قابل تأمل است با اینکه او پیر مردی ضعیف و خانه نشین بود ولی به سبب مسؤولیت پذیری اقدام به امر ازدواج دخترش و موسی نمود. 4- مسؤولیت تربیت روانی و معنوی: در این قسمت از مسؤولیت پدر و مادر، مسائل مختلفی را در دو راه مختلف اعم از مراحل پیش از تولد و بعد از آن را باید مورد بررسی قرار داد. وجود فرزند و تربیت روحی و روانی وی به نوع تربیت والدین بر می گردد. از زمان تشکیل جنین در رحم مادر تمام صفات و روحیات وادین تحت ضوابط خاصی به فرزند منتقل می شود. بنابراین سلامتی و آرامش روح و جان و سجایای اخلاقی و یا احیانًا رذائل نفسانی پدر و مادر هر دو توأماً در فرزند مؤثر خواهد بود. (44) علمای تربیت اتفاق نظر دارند که اگر فرزند از ناحیه والدین با اخلاق و رفتاری نادرست مواجه شود اخلاقش فاسد و تباه می شود. آنهایی که مسؤول تربیت کودکان اند باید مظهر اخلاق نیکو باشند و با مهربانی وسعه ی صدر و رفتار خوب، زمینه رشد و اعتلا و کمال آنها را فراهم آورند که برای موفقیت راهی جز این نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «رحم الله و الداً أعان ولده علی برّه » (خداوند پدری را رحمت کند که فرزندش را بر نیکی یاری دهد). براساس دلایل بیان شده افراد در انتخاب همسر باید دقت کافی به عمل آورده و با شایسته ترین افراد ازدواج نمایند. گفتنی است مادر در این مسؤولیت عظیم نقش بسزائی دارد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «الولد مطبوع علی أمه» (45) (فرزند از لحاظ طبیعت و رفتار ساخته شده ی مادر است). در اینجا به داستان مادر موسی علیه السلام که به عنوان یک الگوی برتر و تمام عیار یک مادر در قرآن کریم معرفی شده و نیز مادر عیسی علیه السلام، حضرت مریم (س) که او نیز به عنوان مادری فداکار و پاکدامن و مقرب درگاه خداوند و به عنوان یک الگوی نمونه معرفی شده، اشاره می شود. هر دو مادر بزگوار به وسیله وحی در رابطه مستقیم با خداوند قرار می گیرند و فرزندان خود را با راهنمایی وحی الهی شیر می دهند و آن دو با تغذیه شیر مادر و حمایت های آن دو بانوی بزرگوار رشد و نمو می کنند، تا اینکه به مرحله رسالت می رسند: (وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ) (46) (و به مادر موسی وحی کردیم که شیرش بده و اگر بر او بیمناک شدی به دریایش بینداز و مترس و غمگین مشو، او را به تو باز می گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم). (فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا * وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا * فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْنًا...) (47) (کودک از پائین او ندا داد محزون مباش، پروردگارت از زیر پای تو جوی آبی روان ساخت نخل را بجنبان تا خرمای تازه چیده براست فرو ریزد. پس ای مرین بخور و بیاشام و شادمان باش و...). از این آیات تلاش ها و حمایت ها و فداکاری های هر دو مادر نمایان است. مقام آن دو آنچنان بالا بود که به طریق مستقیم با خداوند ارتباط کلامی داشتند و از چنین مادرانی انتظار پیامبرانی همچون موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام می رود. باید متذکر شد که وظیفه پدر و مادر تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت کودک نیست بلکه فراتر از آن آبیاری کردن مزرعه دلهای کودکان با آب حیات بخش محبت و عطوفت است. محبت را باید برای فرزندان اظهار نمود تا بتوانند آن را لمس کنند. ممکن است پدر و مادری فرزند خود را دوست داشته باشند اما آن را اظهار نکنند این نوع محبت تأثیر چندانی ندارد و حتی می تواند گاهی تأثیر منفی نیز داشته باشد. (48) احتیاج کودک به محبت امری است که از نظر علمی قابل انکار نیست و طفل از این امر احساس خوشحالی و صمیمیت می کند. عدم ارضای این نیاز موجب انحراف کودک از مسیر عادی زندگی است. محبت ضرورت حیات و رشد کودک است. از عوامل مؤثری است که در بهبود شیوه ی زندگی و سلامت روانی کودک نقش داشته و قادر است بسیاری از نابسامانی ها را از بین ببرد. خانواده ای که در آن محبت کافی به کودکان عرضه نمی شود خانواده ای نابسامان است و ناکامی کودک در این رابطه صدمه آفرین و دلیل بر نقض سعادتمندی اوست. چنانکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «أحبّوا الصبیا و ارحموهم» (کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها محبت و دلسوزی داشته باشید). امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «ان الله لیرحم العبدلشده حبّه لولده»(49) (هر آنکس که بیشتر به فرزند خود محبت نماید، خداوند متعال به جهت همین ویژگی او را مورد لطف خود قرار می دهد). 5- مسؤولیت تربیت جنسی: مقصود از تربیت جنسی این است که طفل را طوری پرورش دهیم که وقتی به سن بلوغ می رسد، حلال و حرام را در مسائل جنسی تشخیص دهد و به وظایف زناشوئی و همسری آگاه باشد و همواره از لاابالیگری پرهیز نموده و پاکدامنی خود را حفظ نماید. او باید راه و رسم عفت اسلامی را دانسته و به آن عمل کند. (50) ممکن است اینطور بنظر رسد که غریزه جنسی پدیده ای مربوط به دوران پس از بلوغ است در حالی که این غریزه از خردسالی با کودک همراه بوده و نیازمند تربیت و هدایت است. غریزه جنسی اگر در مسیر صحیح و هدایت مند قرار گیرد مایه ی حیات، تداوم، بقای نسل، صمیمیت، مهرورزی و انگیزه ای برای تلاش و حرکت می شود. (51) در قرآن دستوراتی در این زمینه وجود دارد. به عنوان نمونه به یکی از نکات دقیق تربیتی که مربوط به روابط داخلی خانواده ها (یعنی میان پدر و مادر و فرزندان) می شود پرداخته می شود که در سوره نور دستوراتی برای پدران و مادران دلسوز و طالب پاکی و عفاف خانواده وارد شده است. در این سوره فرزندان به دو دسته تقسیم می شوند: 1- آنها که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند و 2- آنها که به سن بلوغ رسیده اند. نکته مهم این است که هر دو گروه سنی کودکان از لحاظ مسائل جنسی و تحریک غرایز جنسی آنها مورد توجه قرار گرفته اند. قرآن هشدار می دهد که پدر و مادر باید در روابط خود در داخل خانه با حضور کودکان (در هر سنی) جانب تعدیل و احتیاط را رعایت نمایند. قرآن توصیه می کند که پدر و مادر باید به فرزندان نابالغ خود آموزش دهند که در سه موقع باید برای ورود به اطاق پدر و مادر اجازه بگیرند. (52) که جز این سه وقت رفت و آمد کودکان نابالغ بر شما بلامانع است. اما در مورد کودکان بالغ می فرماید که آنها باید در هر موقعی برای ورود به اطاق والدین باید اجازه بگیرند. (53) این دستور دقیقاً در جهت تأمین اسباب سلامت روحی کودکان و رشد طبیعی آنهاست که در غیر اینصورت برای آنها مصونیتی نخواهد بود. وظایف فرزند در برابر والدین: دین مقدّس اسلام به عنوان تأکید در اهمیت این وظیفه انسانی دستورات لازمی در احترام والدین صادر کرده است و اکرام و نوازش پدر و مادر را یک واجب مؤکد توصیه می نماید و آنچنان به این مسأله به دیده ی عظمت می نگرد که آن را در کنار توحید و خداپرستی ذکر می نماید. (54) بالاترین حقی که والدین بر فرزندان خود دارند حق اطاعت است. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: «حق الوالد علی الولد أن یطیعه فی کل شیء الّا فی معصیه الله» (55) (حق پدر بر فرزند این است که در هر چیزی جز در معصیت خداوند او را اطاعت کند). این اطاعت باید در راستای اطاعت خداوند باشد و مخالفتی با اطاعت او نداشته باشد. اگر پدر و مادر دستوری بدهند که مطابق دستور خداوند است، مثلاً دستور به نماز، روزه، حج و.... بدهند، در این صورت اطاعت والدین در راستای اطاعت خداوند است ولی اگر بکوشند که تو را در مسیر شرک قرار دهند نباید از آنها اطاعت کنی: (وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلَى‏ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا) (56) (اگر آن دو به کوشش از تو بخواهند تا چیزی را که نمی دانی چیست با من شریک گردانی اطاعتشان مکن. در دنیا با آنها به وجهی پسندیده زندگی کن). وجوب اطاعت والدین مشروط بر این است که مستلزم زیر پا گذاشتن فرمان خداوند نباشد. اما حسن خلق و نیکی مصاحبت آنها مشروط به هیچ شرطی نیست. فرزند به هر حال وظیفه دارد که به آنها نیکی و محبت کند و در برابر آنها متواضع و مهربان باشد و در چهره و رفتار و گفتار چیزی که موجب آزردگی خاطر آنها و افسردگی روح آنها بشود، ظاهر نسازد. قرآن کریم بارها به حسن رفتار نسبت به والدین و اطاعت از آنها اشاره شده است که اغلب وجوب اطاعت از آنها بدون قید و شرط آمده است و آن نشانگر این است که به همه سفارش و توصیه شده که در همه حالات نسبت به والدین نیکی و احسان را از نظر دور ندارند: (وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ) (57) در این توصیه، ضمن آنکه هم به پدر توجه شده و هم به مادر، نکته ای ذکر شده که انسان را متوجه زحمات بیش از اندازه مادر در ایام بارداری و شیر دادن می کند و بدین وسیله عواطف و احساسات او تحریک می شود و با علاقه و رغبت به احسان و نیکوکاری می پردازد. شکر خدا و شکر والدین هر دو واجب است. جامع ترین دستور: دو آیه 23 و 24 از سوره اسراء درباره وظیفه فرزندان نسبت به والدین به طور جامع سخن می گوید: (وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا * وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا) (پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آورد و بگو: ای پروردگار من، همچنان که مرا در خردی پرورش دادند، بر آنها رحمت آور). مجموعه دستورات این دو آیه: 1- نیکی به والدین 2- خودداری از گفتن کلمات و اصطلاحاتی که نمایانگر تنفّر و انزجار است 3- تندی نکردن به آنها 4- تواضع و فروتنی 5- طلب مغفرت و رحمت از خداوند برای آنها چنین انسانی شایسته و سپاسگزار به خوبی توجه دارد که هر چه خدمت کند و تواضع و ادب از خود نشان دهد نمی تواند قسمتی ناچیز از زحمات و خدمات خالصانه و بی دریغ والدین را جبران کند. امام صادق علیه السلام می فرماید: (58) (اگر تو را ملول ساختند مگو از شما دل تنگ و ملولم و اگر تو را ناراحت کردند آنان را مترسان و پرخاش مکن و درباره آنان بگو خدایا آنان را بیامرز. با آنان به ملاطفت سخن بگوی و آنها را با آغوش باز بپذیر جز به رأفت و مهربانی به ایشان نگاه مکن، صدای خود را از صدای آنان بلندتر مساز، دست خود را بالای دست آنان قرار مده و در راه رفتن بر آنها پیشی مگیر. برخی الگوهای برتر در قرآن که به پدر و مادر خود دعا کرده و در خدمتگزاری آنها از خداوند توفیق خواسته اند عبارتند است از: 1- حضرت ابراهیم علیه السلام: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ) (59) (ای پروردگار ما، مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روز حساب بیامرز) 2- سفارش خداوند به حضرت عیسی علیه السلام درباره خدمتگزاری به مادرش: (وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیًّا * وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا) (60) (و تا زنده ام به نماز و زکات وصیت کرده است و نیز نیکی کردن به مادرم را و مرا جبار و شقی نساخته است. 3- حضرت یحیی علیه السلام: (وَ بَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا) (61) (و به پدر و مادر نیکی می کرده و جبار و گردنکش نبود). 4- حضرت نوح علیه السلام: (رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمنَ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً) (62) (پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هر که را که با ایمان به خانه من وارد می شود را بیامرز) 5- حضرت سلیمان علیه السلام: (رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَى وَالِدَیَّ) (63) (پروردگارا به من بیاموز تا شکر نعمتی که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به جای آورم). قرآن می آموزد که مهر و مودت به والدین به دوران حیات آنها اختصاص ندارد بلکه باید پس از درگذشت آنها نیز پیوسته به یاد آنها بود و از درگاه خداوند متعال درباره آنها طلب مغفرت و آمرزش کرد. همچنین می آموزد که انسان باید همواره در برابر والدین خود احساس مسؤولیت کند و در برابر نعمت های الهی که به او و پدر و مادرش ارزانی شده شکرگذار باشد. نتیجه گیری: از دیدگاه اسلام محیط خانواده مهمترین کانون شکل گیری شخصیت انسان و قالب ریزی روح و روان اوست. از این رو با وضع مقرّرات و احکامی در باب روابط و حقوق متقابل اعضای آن می کوشد تا محیطی جذّاب و پر کشش و مطلوب به وجود آورد تا آن مکانی مطمئن و آرام برای پرورش روح و جسم باشد. آرامش و امنیت فرزندان در خانه و رضایت والدین از آنها و دعای خیر هر یک برای دیگری، موجب تحکیم پیوندهای خونی و عاطفی شده و این خانه پر نور و معنویت تبدیل به پایگاهی امن و آرام و پویا برای همه اعضاء شود. رضایت هر یک از افراد خانواده از دیگران بر اثر رعایت حقوق یکدیگر، موجب دلگرمی و احساس پشتوانه ای برای هر یک از آنان در فعالیت های زندگی می شود. محیط خانواده در سایه احکام اسلامی و تربیت قرآن تبدیل به کانون مهرورزی و ابراز عواطف عالی انسانی و ارزشمند و نیز مرکز مشارکت و همکاری و احساس مسؤولیت در تصمیم گیری ها و امور مهم و حیات زندگی می شود. جامعه نیز چشم انتظار چنین خانواده هایی است. خانواده هایی که ساختمان فکری و ساختار روحی و تربیتی آنان براساس موازین و معیارهای اصیل انسانی و فطری و موافق با ارزش ها و مقدّسات دینی و بشری پی ریزی شده است. چنین خانواده هایی که در جریانات ناموافق و تندبادهای منحرف و غیر اخلاقی جامعه دچار تزلزل و لغزش نمی شوند. آنها نه تنها تحت تأثیر قرار نمی گیرند بلکه با توجه به ساختار تربیتی و اخلاق قوی و هدفمند به طرز مطلوب و پسندیده ای بر اجتماع نیز تأثیر گذار می باشند. و بدین ترتیب جریانات اجتماعی را به سوی نهادهای ارزشی و حقیقی و کمال مطلوب انسان راهبری و هدایت می کنند. (64) منابع: 1. قرآن کریم 2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی 3. صحیفه سجادیه، امام سجاد علیه السلام، ترجمه حسین انصاریان، انتشارات پیام آزادی 4. بابازاده، علی اکب، "مسائل ازدواج و حقوق خانواده"، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1378، چاپ چهارم 5. بهشتی، احمد، "اسلام و تربیت کودکان"، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، چاپ اول 6. بهشتی، احمد، "خانواده در قرآن"، انتشارات طریق القدس، قم 7. حداد عادل، غلامعلی، "فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی"، نشر سرون، تهران، 1370، چاپ چهارم 8. الحر العاملی، محمد بن حسن، "وسائل الشیعه"، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1403 هـ، الطبعه الخامسه 9. خسروی، حسن، "زندگی سالم و ایده آل از نظر اسلام"، قم، نشر روح، 1373 10. صدری، سید ضیاء الدین، "آئینه در ازدواج و روابط همسران"، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1381، چاپ پنجم 11. طبسی، محمد جواد، "حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت"، مرکز انتشارات سازمان تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1374 12. قائمی، علی، "کودک و خانواده نابسامان"، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1374، چاپ سوم 13. گوهری، اسماعیل، "ارزش پدر و مادر در قرآن و روایات، نشر نیایش، 1374، چاپ دوم 14. مجلسی، محمدباقر، "بحارالأنوار"، مؤسسه ی الوفاء، بیروت، لبنان، 1403 هـ، الطبعه الثالثه 15. مظاهری، ابراهیم، "با فرزندان در سایه قرآن"، انتشارات ظفر، 1376، چاپ اول 16. مظاهری، حسین، "اخلاق در خانه"، انتشارات اخلاق، 1378، هـ. ش پی نوشت ها : 1. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (ره). 2. ر. ک: قائمی، 1374، ص 34. 3. اعراف (7)، آیه 58. 4. نور (24)، آیات 36 - 38. 5. ر. ک: س نور (24)، ایه 38 - 39. 6. ر. ک: مظاهری، 1378 هـ ش، ص 110. 7. احزاب (33)، آیه 35. 8. صدری، 1381، ص 163. 9. بقره (2)، آیه 187. 10. حداد عادل، 1370، ص 69. 11. روم (30)، آیه 21. 12. نساء (4)، آیه 34. 13. نساء (4)، آیه 19. 14. نساء (4)، آیه 34. 15. ر. ک: 1- صدری، 1381، 2- بابازاده، 1378، ص 276 - 300، 3- خسروی، ص 53 - 86. 16. بحارالانوار، ج 104، ص 93. 17. قائمی، 1374، ص 38. 18. نساء (4)، آیه 11. 19. وسائل الشیعه، ج 15، ص 97. 20. فرقان (25)، آیه 74. 21. هود (11)، آیه 46. 22. تحریم (66)، آیه 10. 23. ر. ک: مظاهری، 1376، ص 69. 24. بقره (2)، آیه 128. 25. ابراهیم (14)، آیه 20. 26. صحیفه سجادیه، دعای 25، دعای در حق فرزندان. 27. آل عمران (3)، آیه 38. 28. تحریم (66)، آیه 6. 29. احقاف (46)، آیه 15. 30. وسائل الشیعه، ج 57، ص 194. 31.وسائل الشیعه، ج 15، ص 175. 32. بقره (2)، آیه 233. 33. بهشتی، بی تا، ص 134. 34. بقره (2)، آیه 233. 35. ر. ک: طبسی، ج 13، ص 138 - 214. 36. ر. ک: مظاهری، 1376، ص 68. 37. کنزالعمال، ج 16، ص 441. 38. وسائل الشیعه، ج 17، ص 262. 39. طه (20)، آیه 132. 40. ر. ک: سوره لقمان، آیه 13 - 19. 41. نور (24)، آیه 33. 42. قصص (28)، آیه 25. 43. قصص (28)، آیه 27. 44. ر. ک: بهشتی، 1370، ص 80 - 86. 45. غررالحکم، ص 76، ش 1862. 46. قصص (28)، آیه 7. 47. مریم (19)، آیه 24 - 26. 48. ر. ک: طبسی، 1374، ص 81. 49. فروع کافی، ج 6، ص 50. 50. ر. ک: بهشتی، 1370، ص 365. 51. ر. ک: مظاهری، 1376، ص 16. 52. ر. ک: سوره نور: آیه 59. 53. ر. ک: سوره نور: آیه 60. 54. ر. ک: بابازاده، 1378، ص 16. 55. نهج البلاغه، حکمت 399. 56. لقمان (31)، آیه 15. 57. لقمان (31)، آیه 14. 58. تفسیر البرهان، ج 2، ص 413. 59. ابراهیم (14)، آیه 41. 60. مریم (19)، آیات 31 - 32. 61. مریم (19)، آیه 14. 62. نوح (71)، آیه 28. 63. احقاف (46)، آیه 15. 64. ر. ک: گوهری، 1374، ج 2، ص 147 - 148. منبع: عباس نژاد، محسن؛ سیدی، حسین؛ رستمی، محمدحسن؛ (1387)، قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی(2) (جلد اول مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول..  

کلیدواژه ها: ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 1692
زمان انتشار: 21 ژانویه 2015
| |
چرا ما باید فقط 12 امام داشته باشیم؟ در زمان امام غایب چگونه می توانیم نجات یابیم؟

چرا ما باید فقط 12 امام داشته باشیم؟ در زمان امام غایب چگونه می توانیم نجات یابیم؟

از آنجا که امامت مقام و منصبی است الهی، تعیین شخص امام و تعداد امامان در دست خداوند است، و تنها راه آگاهی ما از آن، سخنان رسول گرامی اسلام (ص) است. پیامبر اکرم (ص) در موارد متعددی اشخاص و تعداد امامان را بیان کردند. از جمله آن روایتی است که بزرگان اهل سنت آن را نقل کردند، که پیامبر(ص) فرمودند: کار اسلام پایان نمی پذیرد تا این که دوازده جانشین بیایند. [1] همچنین شیعیان و اهل سنت نقل کرده اند که، در هنگامی که پیامبراکرم(ص) امیرالمؤمنین علی(ع) را در غدیر برای امامت نصب نمودند و پس از نزول آیه اکمال [2] خلیفه اول و دوم از جا برخاستند و از رسول خدا پرسیدند آیا این ولایت و وصایت بعد از شما مخصوص علی است؟ آن حضرت فرمودند: مخصوص علی و اوصیای من است، تا روز قیامت. پرسیدند اوصیاء شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: علی برادر، وزیر و وارث و وصی و خلیفه من است در امتم و صاحب اختیار هر مؤمنیست بعد از من، فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسین و پس از او نه نفر از فرزندان حسین هستند که یکی یکی بعد از هم می آیند [3] . نتیجه این که دلیل اصلی بر این که امامان داوزده نفرند روایات متعددی است که شیعیان و اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) نقل کردند اما در مورد فلسفه و چرایی این حکم باید بگوییم: بسیاری از مسائل اسلامی وجود دارد که چرایی و حکمت آن بر ما پوشیده و به نوعی تعبدی است. مانند تعداد رکعات نماز یا بلند خواندن و یا آهسته خواندن نماز در مرد و زن. این سؤال نیز از آن دسته از مسائل است که قبول آن تعبدی است و تعیین آن به دست خداوند بوده و قبل از خلقت ظاهری این انوار مقدسه توسط وحی به پیامبر اعلام شده و آن حضرت در مواقع مختلف اعلام داشتند. ولی در هر صورت دستورات اسلام چه آن دسته که حکمت آن واضح است و چه آن دسته که حکمتش بر ما پوشیده است لازم الاجراست، زیرا از حکیمی علی الاطلاق صادر گشته و از حکیم قبیح صادر نمی شود. در نتیجه همه دستورات صادر شده در جهت تکامل و پیشرفت انسانهاست و باید اجرا شود. اما قسمت دوم سؤال که چرا باید سال ها تنها باشیم؟ و امام غائب چگونه نجات بخش خواهد بود؟ در پاسخ باید عرضه داشت که خداوند هیچگاه زمین و بندگانش را بدون حجت رها نمی سازد. این مطلب را می توان از روایاتی که در این زمینه وارد شده فهمید [4] در نتیجه تنهایی معنایی ندارد. از ویژگی های حجج پروردگار در هر زمان واسطه نزول فیض بودن است. این مطلب را می توان از روایت شریف نبوی به وضوح دریافت که ایشان در پاسخ به سؤال مشابه همین سؤال فرمودند که فیض او «حضرت ولی عصر (عج)» بر بندگان در عصر غیبت مانند روشنایی و گرمابخشی خورشید از پشت ابر است. از این تمثیل زیبا می توان مطالب زیادی را برداشت نمود از جمله: همانگونه که پنهان بودن خورشید در پشت ابر سبب نمی گردد که روشنایی و گرمای آن از زمین گرفته شود، غائب بودن امام از نظرها نیز سبب نمی گردد که بندگان از فیوضات و هدایت های ایشان محروم شوند، لذاست که در طول تاریخ افراد بی شماری از فیوضات ایشان بهره ها بردند که در جای خود ذکر شده است و این مطلب نیز از مرقومه آن جناب به شیخ مفید نیز بر می آید که بیان فرمودند: ما در مراعات امور شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از خاطر نمی بریم و اگر این گونه نبود هر آئینه در طوفان بلاها و خطرات از میان می رفتید [5] و اساساً حیات آن حضرت عامل مهمی است در جهت دلگرمی و امیدواری مردم تا خود را اصلاح و آماده ظهور کنند. اما نکته قابل تأمل این جاست زمانی بهتر می توان از نور خورشید بهره کافی برد که موانع نور را از سر راه کنار زده باشیم و خود را در معرض تابش آن قرار داده باشیم. در نتیجه با وجود این خورشید عظیم (هر چند در پس ابر غیبت) تنهایی و نا امیدی معنا ندارد. برای اطلاع بیشتر از فواید وجود امام زمان علیه السلام به سؤالات 168 (سایت: ۱۳۷۵) ، 654 (سایت: ۷۰۵) و 534 (سایت: ۵۸۲) مراجعه نمایید. [1] حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا جَرِیرٌ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ ح و حَدَّثَنَا رِفَاعَةُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ وَاللَّفْظُ لَهُ حَدَّثَنَا خَالِدٌ یَعْنِی ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ الطَّحَّانَ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِی عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ. این روایت در کتاب های متعدد از جمله در صحیح مسلم، ج9، صص335، 333 و 337؛ سنن ابی داود، ج11، صص351 و 352؛ مسند احمد، ج42، ص309؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج7، 492. [2] مائده، 3. [3] غایة المرام، باب 58، حدیث 4 . در حدیث دیگری نیز ذیل آیه 1 از سوره نساء نام تک تک اوصیاء بعد از خود را ذکر کرده اند. غایة المرام، ج 10، ص 267؛ اثباة الهداة، ج 8، ص 133؛ بحار، ج 36، ص 260، 298. [4] الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِکَ الْحُجَّةُ . کافی، ج1، ص178. [5] بحار، ج 53، ص ۷۷۴.

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
شناسه مطلب: 192
زمان انتشار: 29 سپتامبر 2014
| |
آداب تعلیم و تعلم،جلسه 20

آداب تعلیم و تعلم،جلسه 20

شاگرد دینی و معلّم هر دو باید ظاهرشان به ظاهر اسلام بخورد. اگر شما دین را قبول کردید باید در ظاهر اثر داشته باشد. بسیار اهمیّت دارد که در زمان خاص خواص چگونه عمل کنند، در همه زمان ها برای خواص وجود دارد. با دیگران باید مطابق فهمشان حرف زد چیز دیگر است امّا امتیاز دادن یک چیز دیگر. حق در صحبت با اعضای خانواده خود به عنوان یک خاص باید حواسمان جمع باشد که خراب کاری نکنیم. بسیار خطرناک است که آموزش های دینی جنبه نظری پیدا کند و تنزّل پیدا کند. در مجلسی که معصیت خدا می‌شود هیچ مسلمانی حق ندارد بنشیند. اگر شخصی از دوران دانشجویی مراقبت نکند بعداً هم که تحصیلاتش بالاتر برود و عالم شود آن طور که باید باشد نیست و انتظاری که او باید نمی‌رود. برازندة مؤمن و معلم و دانشجو این است که نمک‌نشناسی‌های دیگران را تحمّل کند مگر جایی که جنبه تربیتی دارد. در وظایف شاگرد داریم که بداخلاقی استاد خود را تحمّل کند . ( حق رفتار غیراخلاقی استادش را) هر کس شبیه خدا شود ظالم کش‌تر نسبت به خودش است، مورد مظلومیّت و اهانت و قدرناشناسی و ناسپاسی قرار می‌گیرد امّا بیشتر از هر کسی دیگر قدر می‌داند. با قدرنشناسی دیگران از شما تنها چیزی که در شما آسیب می‌بیند و اذیّت می‌شود به آن فشار می‌آید ناخود است. امام علی(ع)  فرمودند: «کسی که به عیب خود بپردازد مانع از این می‌شود که به عیوب دیگران بپردازد.»

کلیدواژه ها: ، ، ، ، ، ، ،

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed