مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خوب دعا کردن هنر است و زیبایی این هنر، در به کارگیری درست اسماء الهی است. برای رهایی از غم و اندوه از ذکر «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» بهره ببرید. اگر کسی درک درستی از این ذکر داشته باشد، در اوج بدبختی، ناراحتی و فقر هم باشد، به همه چیز می رسد و اضطراب، دغدغه و مشکلاتش برطرف می شود.
انسان در دعا و استعاذه باید اسمی را تحریک کند که با نیازش سازگاری دارد. خداوند تبارک و تعالی در قرآن فرمود: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا[1]= و برای خدا نام های نیک است. پس او را با آن (نامها) بخوانید». اسم یعنی، ذات به اضافه صفت.
هر وقت «ذات» انسان با «صفتی» متحد شد، به آن اسم اطلاق می شود. مثلاً کسی که دانشجو است، به او دکتر یا مهندس نمی گویند. اما زمانی که درسش به اتمام رسید، و به درجه مهندسی یا دکتری رسید، اسم دکتر و مهندس بر او اطلاق می شود. همچنین خطاط یا نجار به کسی اطلاق می شود که مهارت و علم آن را یاد گرفته باشد. یعنی آن مهارت جزء وجود و ذاتش شده باشد. در این صورت به او خطاط یا نجار می گویند. بنابراین، زمانی ما اسمی را در مورد کسی به کار می بریم که او در ذاتش، صفت آن اسم را داشته باشد. یعنی خروجی از آن دیده شود.
هر چه زیبایی و کمال در عالم دیده می شود، بی نهایت آن در خدا وجود دارد. هر کدام از این زیبایی و کمال ها اسم مخصوص به خود را دارند. ما هم در زندگی بسته به نیازمان، با اسم های مختلف خداوند سر و کار داریم. مثلاً شما عموی مهربان، پولدار و خوش اخلاق دارید که دکتر هم است. وقتی برای درمان به مطبش می روید، به اسم دکتر بودن می بینید، نه به عنوان عمو یا آدم پولدار یا یک آدم خوش اخلاق. یعنی انتظار داری او با وجه پزشکی اش با شما برخورد کند. در مورد حق تعالی هم این گونه است. وقتی شما بخواهید با خدا ارتباط بگیرید، برای هر کدام از نیازهایتان اسم مخصوص به آن نیاز را صدا کنید که آن تحریک شود. خدا هم با آن چهره با شما برخورد می کند.
در مثال دیگر، فقیری که بخواهد حس ترحم شما را تحریک کند، هیچ وقت کت و شلوار 500 هزار تومانی نمی پوشد، یا ساعت 500 هزار تومانی به دستش نمی بندد. بلکه با لباس و ظاهری ساده و خاص، عواطف و احساسات شما را تحریک می کند. پس اگر کسی در عرصه های مختلف اقتصادی، پزشکی، علمی از خدا کمک بخواهد، باید عرضه ی تحریک اسم ویژه آن را داشته باشد.
شاه کلید استجابت دعا، خالی کردن دل از غیر خداست
ذاتِ ما فقر محض است. ما چیزی از خود نداریم. اگر دعا می کنید، همانند پیامبر (صلوات الله علیه) و اهل بیت (علیهم السلام) باشید. با وجود این که کلید همه زمین و آسمان به دست آنهاست و همه کاره ی عالم هستند، اما وقتی نزد خدا می رفتند، می گفتند ما چیزی از خود نداریم. اما کسی که با روحیه تکبر، نخوت و قلدری دعا می کند، جوابی به او داده نمی شود. حتی حرم هم برود، تحویلش نمی گیرند. چون فرج و اجابت زمانی اتفاق می افتد که شخص کاملاً از خودش خالی باشد.
چنان که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ[2]= چون سختى ها به نهایت رسد، گشایش پدید می آید». یعنی آنجایی که کارد به استخوان رسید و انسان خالی خالی شد، گشایش ایجاد می شود. باید به خدا چنین بگوید: خدایا من عرضه ی هیچ کاری را ندارم. نه نمی توانم ضرری را از خود دفع کنم یا نفعی به خود برسانم. باید گفت: «لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا و لامَوتاً وَلَا حَیَاةً وَلَا نُشُورًا= خدایا! من برای نفس خود هیچ نفع و ضررو نه موت و حیات و دو باره زنده شدنی ندارم» . اینطور که بگویی، اجابت هم می آید.
امام سجاد (علیه السلام) که اسمش زین العابدین است. یعنی زینت عبادت کننده ها، می فرماید: «اِلهی مَن اَنَا حَتّی تَغضَبَ عَلیَّ! اِلهی و فوعزتک ما یزین ملکک احسانی و لا تقبحه اساءتی بعزتت[3]= خدایا! من چه کسی هستم که بر من خشمگین شوی. پس به عزت و جلالت سوگند که نه نیکوکاری من زینت بخش ملک و سلطنت توست و نه کردار بد من تأثیری در زشت کردن آن دارد». خدایا من کی هستم و چه قیمتی پیش تو دارم. من هرچه زشتی داشته باشم، آنقدر مملکت تو بزرگ و قشنگ است که گناه من چیزی نیست. اصلاً در مملکت تو دیده نمی شود.
حالا فردی را فرض کنید که آنقدر خودشیفته است که می گوید: امام زمان (علیه السلام) را در خواب دیدم. ایشان به من فرمود: تا آقای فلانی است، نیازی نیست من ظهور کنم. یعنی ما هستیم، دیگر لازم نیست او بیاید. ما خودمان همه چیز را اداره می کنیم. بعضی ها از این باب نگران آمدن آقا هستند که فکر می کنند اگر حضرت بیاید، اینها از آقایی شان می افتند. این نوعی خودشیفتگی است.
مادام که با غرور و شک دعا کنید و از خدا کمک بخواهید، خبری از اجابت نیست. باید یقین کنید او مهربان است و بیشتر از هر کسی تو را بی نهایت دوست دارد. منعی از فیض و اجابت هم ندارد. هر چه دست خالی باشید، ثروت و قدرت بیشتری دریافت می کنید. اما اگر در دلت بگوئی: من دو ویلا دارم، چند میلیارد در بانک دارم، خانه دارم... چون تکیه به امکانات خودت داری، نمی توانی از خدا قدرت و شادی دریافت کنی و غم هایت را به او بسپاری تا تبدیل به شادی کند.
دعاهای وارد بر درمان غم و اندوه
امام باقر (علیه السلام) از قول نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كان رسول الله ( صلّى الله علیه وآله )، إِذَا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُدِ و سلم، تُرْبَعٍ و وَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَى عَلَى رَأسِه، ثُم قالَ: بِسْمِ اَللَّهِ اَلَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهَادَةِ اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِیمُ صَلِّ على مُحمُدٍ و على آلِ مُحمّدٍ أَذْهِبْ عَنِّی اَلْهَمَّ وَ اَلْغَمَّ= زمانی که پیامبر تشهدش تمام می شد و سلام می داد، چهار زانو می نشست، دو دستش را بر سرش می گذاشت. سپس می گفت: به نام خدائی که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، رحمان و رحیم است. درود بر محمد و آل محمد. خدایا ببر از من دغدغه و ناراحتی را».
روایت بعدی فوق العاده مهم است. از گنج های پیغمبر است. یعنی چیزی است که پیغمبر را قدرتمند و پیروز کرد و توانست به تنهائی دینش را در جهان تثبیت کند. حضرت (صلی الله علیه و آله) به امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: «یا علی امان لامتی من الهمّ لاحَولَ ولا قوّةَ إلاّ باللّهِ العلیّ العظیم لاملجأَ وَلامَنجا مِن اللّهِ إلاّ إلیه[4]= ای علی! مایهی ایمنی امت من از اندوه ذکر «هیچ نیرو و توانى نیست، جز به یارى خدا. هیچ پناه و نجاتی از خدا نیست مگر به سوی او».
این دعاها، فرمول های خلقت هستند که پیامبر بیان می کند. چون او هم خالق فیزیک عالم است، و هم متافیزیک. یعنی هم فرمول های فیزیک را می داند و هم متافیزیک. فیزیک، جلوه و ظهور متافیزیک است که قوانین خاص خودش را دارد.
اگر امتی خواست از اندوهی نجات پیدا کند، درمانش ذکر «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» است. مثل این است که شما نزد دکتر می روید، می گویید: سردرد دارم. دکتر برایت قرص می نویسد که شما نمی توانی کلمه آن قرص را بخوانی، ولی چون دکتر برایت نوشته، تو هم می خوری و به نوشته ی دکتر اعتماد می کنی. ما باید به خدا اینطور اعتماد کنیم، زیرا هیچ پناه و نجاتی نداریم، مگر این که به خدا پناه ببریم.
حضرت فرمودند: «أكثِروا مِن قَولِ: «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها تَدفَعُ تِسعَةً و تِسعینَ بابا مِنَ الضُّرِّ؛ أدناهَا الهَمُّ و الفَقر= بسیار بگویید: جمله «هیچ نیرو و توانى نیست، جز به یارى خدا». زیرا این ذکر، دَرِ 99 شر و بدبختی را به روی انسان می بندد که كمترین آن دغدغه و فقر است».
دعاها سلاح هایی هستند که انسان باید همیشه همراه خودش داشته باشد. اگر انسان در زندگی از این سلاح ها خوب استفاده کند، مشکلات و غم هایش حل می شود. اما متاسفانه بعضی توان استفاده از آنها را ندارند، ده ها سال مصیبت می کشند، اما از دعا استفاده نمی کنند.
«لا حول و لا قوه الا بالله» یعنی صبح که از خواب بلند می شوم: حیات، نفس کشیدن، حرکت، فکر، خیال، وهم، عقل و فوق عقلم را از خدا دریافت می کنم. نکته ظریفی بین کلمه «حول» و «قوه» وجود دارد که علامه فرمودند: «حول فرار از گناه است و قوه انجام کارهای خیر و مثبت است». خواندن این دعا هر روز وارد شده است و تنها دعایی است که همه ائمه آن را می خواندند.
مریضها را نگاه کنید. عادی ترین کارهایی که شما انجام می دهید، برای عدهای امکانپذیر نیست. خدا به شما میگوید: نفس کشیدن، پلک زدن، آب خورن، غذا خوردن و مراحل جذب و هضم و تبدیلش همه به حول و قوه الهی است. قوه اش را باید خدا به ما بدهد. حتی وقتی که تو معصیت و گناه می کنی، باز به حول و قوه ی اوست. چقدر زشت است انسان قوت، جوانی، سلامت فکر و ذکر و هوش را از خدا بگیرد، ولی معصیت او را بکند. از این رو، وقتی عبادت می کنید یا کار شرعی انجام می هید، فقط بگو: «خدایا شکر که توفیقش را دادی».
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «اگر کسی شکر نعمت هایی که خدا به او داده را به جای بیاورد، نعمت های آینده را هم دارد». شکر بر نعمت گذشته موجب نعمت آینده می شود. ولی اگر خدا ببیند نعمت را در راه معصیت و مخالفت با او، آلودگی خود و دیگران یا بداخلاقی و فتنه صرف می کند و شکرش را به جا نمی آورد، آن نعمت را از او سلب می کند.
از این بدتر این است که انسان نعمتش را به دیگران پُز بدهد و از کار بدش لذت هم ببرد. در این صورت از نگاه خدا و آسمان می افتد و آدم باشخصیتی نیست و باطن انسانی هم ندارد.
بنابراین، «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» جنبه فوق العاده ی سازندگی اعتقادی و اخلاقی دارد. اگر کسی درک درستی از این ذکر داشته باشد، در اوج بدبختی، ناراحتی و فقر به همه چیز می رسد. اضطراب، دغدغه و مشکلاتش برطرف می شود.
[1] . سوره اعراف/آیه 180.
[2] . نهج البلاغه، حکمت 343.
[3] . صحیفه سجادیه،
[4] . مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص58.
کلیدواژه ها:
آثار استاد